۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه
۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه
۱۳۸۹ اسفند ۳, سهشنبه
آقای سروش، باغ وحش همان باغ وحش است فقط مسئولانش عوض شده اند
عبدالکریم سروش با انتشار بیانیهای اعلام کرد که ماموران امنیتی، داماد او، حامد را بمدت ١٠ ماه تحت شکنجه و آزار و اذیت قرار دادهاند.
او نوشته است «باغ وحش ولایت، طعمه میخواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشتها به جانش افکندند. و دست آخر دو راههیی پیش پای او نهادند: که یا دست از جان بشوی و یا به صدا و سیما بیا و هر چه ما میخواهیم بگوی.»
آنها از دامادش میخواستند در جلوی دوربین بگوید که همسرش «هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق» و پدر همسرش، عبدالکریم سروش، هم «وابسته به خارج و دشمن دین» است.
بیانیه آقای سروش دلِ هر دردمندی را به درد میآورد اما نباید فراموش کرد که کلنگ این باغ وحش ٣٢ سال پیش زده شده است.
آقای سروش حتما اعترافهای تلویزیونی دهه ٦٠ و حتی قبل از آنرا فراموش نکرده اید که همه به همه چیز اعتراف میکردند، آیت الله شریعتمداری را یادتان هست؟ قطب زاده و کیانوری و ... را چطور؟
اصلا یادتان هست که به هر خانه ای میریختند، وسائل لهو و لعب و کاپوت و قرص ضدبارداری کشف میکردند و همان شب در بازار مکارهِ ترس و ارعاب به نمایش میگذاشتند؟
آقای سروش هرکدام از آنها، عروس یا داماد و یا فرزند و یا پدرِ خانواده ای بودند.
یادتان هست که در آن بازار مکاره، مادر را به تلویزیون میآوردند تا برای اعدام فرزندش نماز شکر بجای آورد و دیگران را به لو دادن فرزندانشان ترغیب کند؟
راستی شما آنموقع دردتان نمیگرفت؟
آقای سروش، من با شما ابراز همدردی میکنم ولی باید بگویم : آقای سروش، باور کنید باغ وحش همان باغ وحش است فقط مسئولانش عوض شده اند.
او نوشته است «باغ وحش ولایت، طعمه میخواست. دیوان با داغ و درفش به سراغش آمدند و وحشتها به جانش افکندند. و دست آخر دو راههیی پیش پای او نهادند: که یا دست از جان بشوی و یا به صدا و سیما بیا و هر چه ما میخواهیم بگوی.»
آنها از دامادش میخواستند در جلوی دوربین بگوید که همسرش «هرزه و هرجایی است و لذا شایسته طلاق» و پدر همسرش، عبدالکریم سروش، هم «وابسته به خارج و دشمن دین» است.
بیانیه آقای سروش دلِ هر دردمندی را به درد میآورد اما نباید فراموش کرد که کلنگ این باغ وحش ٣٢ سال پیش زده شده است.
آقای سروش حتما اعترافهای تلویزیونی دهه ٦٠ و حتی قبل از آنرا فراموش نکرده اید که همه به همه چیز اعتراف میکردند، آیت الله شریعتمداری را یادتان هست؟ قطب زاده و کیانوری و ... را چطور؟
اصلا یادتان هست که به هر خانه ای میریختند، وسائل لهو و لعب و کاپوت و قرص ضدبارداری کشف میکردند و همان شب در بازار مکارهِ ترس و ارعاب به نمایش میگذاشتند؟
آقای سروش هرکدام از آنها، عروس یا داماد و یا فرزند و یا پدرِ خانواده ای بودند.
یادتان هست که در آن بازار مکاره، مادر را به تلویزیون میآوردند تا برای اعدام فرزندش نماز شکر بجای آورد و دیگران را به لو دادن فرزندانشان ترغیب کند؟
راستی شما آنموقع دردتان نمیگرفت؟
آقای سروش، من با شما ابراز همدردی میکنم ولی باید بگویم : آقای سروش، باور کنید باغ وحش همان باغ وحش است فقط مسئولانش عوض شده اند.
۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه
دهان گشاد و سور زدن به حسین شریعتمداری
این چهره را دیگر همه می شناسند، کافیست در گوگل «مزدور دهان گشاد» را جستجو کنید، تصویرش به وفور یافت می شود.
ساندیس خوری که در همه جا حضور دارد و از چهره اش تنها چیزی که به ذهن متبادر میشود یک دهان است و بس، دهانی بسیار بزرگ!
جمهوری اسلامی درفضای مجازی هم از این ماموران دهان گشاد دارد که در نماز جمعه و راه پیمائیِ اینترنتی در سایتهای اجتماعی شرکت می کنند!
جمهوری اسلامی درفضای مجازی هم از این ماموران دهان گشاد دارد که در نماز جمعه و راه پیمائیِ اینترنتی در سایتهای اجتماعی شرکت می کنند!
یکی از این دهان گشادان فضای مجازی، الف . مینو سپهر است که با نامهای مختلفِ کاربری، در سایتهای وزارت اطلاعات مانند انجمن نجات، ایران اینترلینک، ایران دید بان مرتکبِ عملِ نوشتن می شود.
اگر اين نام را هم در گوگل جستجو كنيد، مقالات و مطالبی را خواهيد يافت كه با افاضات حسین بازجو، معروف به حسین شریعتمداری مو نمی زند. انصاُفاً حق شاگردی را نسبت به استادش به خوبی ادا كرده است.
اما این دهان گشاد در آخرین نوشته اش یک سور به استاد (حسين بازجو) زده است!
او برای مبرا کردن جمهوری اسلامی از جنایات روز ٢٥ بهمن در به قتل رساندن صانع ژاله و محمد مختاری، روی دست استاد بلند شده است. نامبرده نه تنها قتل صانع ژاله را به «تیمهای تروریستی مجاهدین» نسبت می دهد بلکه مانند استادش حسین بازجو، اطلاعاتی را رو می کند که وزارت اطلاعات آخوندی هم رسما آنرا اعلام نکرده است!
او خبر از کشف تیمهای مجاهدین که به منظور ترور آقایان موسوی و کروبی به ایران رفته بودند می دهد!
او برای مبرا کردن جمهوری اسلامی از جنایات روز ٢٥ بهمن در به قتل رساندن صانع ژاله و محمد مختاری، روی دست استاد بلند شده است. نامبرده نه تنها قتل صانع ژاله را به «تیمهای تروریستی مجاهدین» نسبت می دهد بلکه مانند استادش حسین بازجو، اطلاعاتی را رو می کند که وزارت اطلاعات آخوندی هم رسما آنرا اعلام نکرده است!
او خبر از کشف تیمهای مجاهدین که به منظور ترور آقایان موسوی و کروبی به ایران رفته بودند می دهد!
برای دیدن تصویر بزرگتر، روی آن کلیک کنید |
این دهان گشادِ فضای مجازی که زیر نوشته هایش را در سایتهای وزارت اطلاعات، مانند انجمن نجات، ایران اینترلینک و آریا ایران و ... را امضاء هم می کند، باید بداند که شریک جرمِ جانیان حکومت آخوندی است.
فردا، دادگاههای عدالت در انتظار سران جمهوری اسلامی و همکارانشان است، همکاری با قاتلان صانع ژاله و محمد مختاری و هزاران اعدامی در حکومت آخوندی، جز شرمساری چیزی نخواهد داشت.
۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه
شیرانِ بیشهِ ایران! اول اسفند هم، فندک را یادتان نرود، عکس خامنه ای را هم همینطور
بیست و پنج بهمن ۱۳۸۹: آتش زدن پوستر خمینی و خامنه ای |
شیرانِ بیشهِ ایران!
اول اسفند هم، فندک را یادتان نرود، عکس خامنه ای را هم همینطور
اول اسفند هم، فندک را یادتان نرود، عکس خامنه ای را هم همینطور
و اينگونه تو را و خود را تحسين خواهم کرد، يا نفرين
بدنبال من وتو
برای من اصلن مهم نيست
به آن فکر هم نميکنم
که تو کيستی
زنی يا مردی
جوانی يا پيری
پولداری يا فقيری
کمونيست، کافر يا مسلمانی
زرد ، سرخ، سياه يا سفيدی
دکتر، مهندس، نويسنده يا شاعری
وسط ، بالا يا پائينی
عمله ای روزمزد نشسته به انتطار در دکه ای
يا دهقانی که در انتظار بارانی
يا حتی زنی تن فروش
که در گوشه ی چهارراه به انتظاری
برای من اين چيزها مهم نيست
برای من تنها يک چيز مهم است
اينکه تو کجا ايستاده ايی
و چقدر انسانی
کراوات، پاپيون، کت و شلواريا عينک ذره بينی ات
کفش، ريش پرفسوری يا سبيل استالينيت
مد لياس ، موها و آرايشت
اصلن چنگی به دلم نمی زند
داش داشه ی عربی می پوشی يا شلوار فرنگی
لباس کردی می پوشی يا لری
مانتو شلوار می پوشی يا دامن و مينی ژوپ غربی
روسری داری يا نداری
هم
اصلن به من مربوط نيست
من اصلن اين چيزها را نمی بينم
برای من تو برهنه ای
من در خيالم تو را لخت مادرزاد می بينم
نه بيشتر و نه کمتر
و آنچه در برهنگی داری
تو آنی
برای من اصلن مهم نيست
چنگی به دلم نمی زند
رنگ موهايت سيا باشد يا طلايی
چشمهايت سبز باشد يا قهوه ای
قدت کوتاه باشد يا بلند
چهره ات زيبا باشد يا زشت
اصلن به من مربوط نيست
به تو هم مربوط نيست
تو اين چيزها را بدست نياورده ای
از کسی به عاريه گرفته ای
مال تو نيست
برای بدست آوردنش تلاشی نکرده ای
اينها را از مولکول دی .ان. آ. يت گرفته ای
تو به همان راحتی که سياهی
ميتوانستی سفيد باشی
به همان راحتی که زيبايی
ميتوانستی زشت باشی
من اين چيزها را اصلن به رسميت نمی شناسم
از من توقع نداشته باش
تا حد اقل تکليفم با تو روشن نشده
زيباييت را بستايم
قد بلندت را به سرو ناز شيراز تشبيه کنم
و ابروهايت را به کمند عشاق
من در ذهنم همه ی اين چيزها را از تو می گيرم
بدنبال تو و من
من تو را لخت مادرزاد می کنم
من فقط آن چيزی را می بينم
که خود به تلاش ساخته ای
نه بيشتر و نه کمتر
تو آنی
اصلن چنگی به دلم نمی زند
خودت را چگونه می بينی
هنرمندی يا که رهبر اپوزيسيونی!
صاحب سايت ، روزنامه يا تلويزيونی
نويسنده ای ، يا که روشنفکری
نخبه ای از دماغ فيل افتاده ای
يا ناجی ای کشف ناشده ای
چقدر جايزه بارت هست
يا چقدر محرم ايت الله بی بی سی ای
من اين چيزها را اصلن به رسميت نمی شاسم
تو را لخت مادر زاد می کنم
تعداد ثانيه ها و يک يک نفسهايت را می شمارم
ثانيه ها را آنقدر تقسيم می کنم تا به بی نهايت برسد
وتو و خود را
در بی نهايت ثانيه های زندگی جستجو می کنم
اينکه آن ثانيه ها کجا بودی و چه می کردی
اينکه ثانيه های امروزت کجايی و چه می کنی
من ثانيه های ديروز و امروزت را به هم پيوند خواهم زد
و تو را و خود را از ثانيه ها خلق خواهم کرد
و اينگونه
تو را و خود را تحسين خواهم کرد
يا نفرين
رضا شمس
برای من اصلن مهم نيست
به آن فکر هم نميکنم
که تو کيستی
زنی يا مردی
جوانی يا پيری
پولداری يا فقيری
کمونيست، کافر يا مسلمانی
زرد ، سرخ، سياه يا سفيدی
دکتر، مهندس، نويسنده يا شاعری
وسط ، بالا يا پائينی
عمله ای روزمزد نشسته به انتطار در دکه ای
يا دهقانی که در انتظار بارانی
يا حتی زنی تن فروش
که در گوشه ی چهارراه به انتظاری
برای من اين چيزها مهم نيست
برای من تنها يک چيز مهم است
اينکه تو کجا ايستاده ايی
و چقدر انسانی
کراوات، پاپيون، کت و شلواريا عينک ذره بينی ات
کفش، ريش پرفسوری يا سبيل استالينيت
مد لياس ، موها و آرايشت
اصلن چنگی به دلم نمی زند
داش داشه ی عربی می پوشی يا شلوار فرنگی
لباس کردی می پوشی يا لری
مانتو شلوار می پوشی يا دامن و مينی ژوپ غربی
روسری داری يا نداری
هم
اصلن به من مربوط نيست
من اصلن اين چيزها را نمی بينم
برای من تو برهنه ای
من در خيالم تو را لخت مادرزاد می بينم
نه بيشتر و نه کمتر
و آنچه در برهنگی داری
تو آنی
برای من اصلن مهم نيست
چنگی به دلم نمی زند
رنگ موهايت سيا باشد يا طلايی
چشمهايت سبز باشد يا قهوه ای
قدت کوتاه باشد يا بلند
چهره ات زيبا باشد يا زشت
اصلن به من مربوط نيست
به تو هم مربوط نيست
تو اين چيزها را بدست نياورده ای
از کسی به عاريه گرفته ای
مال تو نيست
برای بدست آوردنش تلاشی نکرده ای
اينها را از مولکول دی .ان. آ. يت گرفته ای
تو به همان راحتی که سياهی
ميتوانستی سفيد باشی
به همان راحتی که زيبايی
ميتوانستی زشت باشی
من اين چيزها را اصلن به رسميت نمی شناسم
از من توقع نداشته باش
تا حد اقل تکليفم با تو روشن نشده
زيباييت را بستايم
قد بلندت را به سرو ناز شيراز تشبيه کنم
و ابروهايت را به کمند عشاق
من در ذهنم همه ی اين چيزها را از تو می گيرم
بدنبال تو و من
من تو را لخت مادرزاد می کنم
من فقط آن چيزی را می بينم
که خود به تلاش ساخته ای
نه بيشتر و نه کمتر
تو آنی
اصلن چنگی به دلم نمی زند
خودت را چگونه می بينی
هنرمندی يا که رهبر اپوزيسيونی!
صاحب سايت ، روزنامه يا تلويزيونی
نويسنده ای ، يا که روشنفکری
نخبه ای از دماغ فيل افتاده ای
يا ناجی ای کشف ناشده ای
چقدر جايزه بارت هست
يا چقدر محرم ايت الله بی بی سی ای
من اين چيزها را اصلن به رسميت نمی شاسم
تو را لخت مادر زاد می کنم
تعداد ثانيه ها و يک يک نفسهايت را می شمارم
ثانيه ها را آنقدر تقسيم می کنم تا به بی نهايت برسد
وتو و خود را
در بی نهايت ثانيه های زندگی جستجو می کنم
اينکه آن ثانيه ها کجا بودی و چه می کردی
اينکه ثانيه های امروزت کجايی و چه می کنی
من ثانيه های ديروز و امروزت را به هم پيوند خواهم زد
و تو را و خود را از ثانيه ها خلق خواهم کرد
و اينگونه
تو را و خود را تحسين خواهم کرد
يا نفرين
رضا شمس
۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه
تحصن، تظاهرات برای حمايت ازقيام شجاعانه مردم ايران - پاريس
برای حمايت ازقيام شجاعانه مردم ايران
برای آزادی زندانيان سياسی
برای توقف شكنجه واعدام
بپاخيزيم
روز دوشنبه ۲۵ بهمن ماه تظاهرات عظيم در تهران و ساير شهرهای بزرگ ايران يكبار ديگر لرزه مرگ بر ديكتاتوری مذهبی افكند. سركوب تظاهرات كه با تيراندازی به سوی مردم و به شهادت رساندن دست كم دو نفر و دستگيری های گسترده درتهران همراه بود نشاندهنده اوج درماندگی رژيم در مقابله با خواستهای دموكراتيك و آزاديخواهانه مردم ايران است.برای آزادی زندانيان سياسی
برای توقف شكنجه واعدام
بپاخيزيم
به منظور افشای توطئه های رژيم درمانده و خنثی كردن آن، تا تحقق خواستهايمان به تحصن و تظاهرات مستمر در مقابل سفارت آخوندها در پاريس ادامه خواهيم داد.
شروع تحصن وتظاهرات از روز : پنجشنبه ۱۷ فوريه ۲۰۱۱
زمان : از ساعت ۱۰.۰۰ تا ۲۱.۰۰
مكان : ميدان اينا (پاريس ۱۶)
كميته حمايت از حقوق بشر در ايران
۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه
بیانیه نماینده گان دوره هشتم مجلس شورای اسلامی بمناسبت حوادث ۲۵ بهمن
بدنبال حوادث روز دوشنبه ۲۵ بهمن در تهران و سایر شهرهای ایران، ما نماینده گان دوره هشتم مجلس شورای اسلامی، مانند اسلافمان در دوره های قبل اعلام می کنیم که :
۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه
بیست و پنج بهمن ۱۳۸۹ : اقرار جمهوری اسلامی به تیراندازی بسوی مردم
خبرگزاری فارس و سایت تابناک گزارشهائی درباره شلیک گلوله در روز ۲۵ بهمن در تهران را تائید کردند. سایت دولتی ایران نیز گزارش کرد که در این تیراندازیها یک دانشجوی دانشگاه هنر تهران جان باخته است.
خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران نیز طبق معمول آنها را عوامل فتنه و عضو سازمان مجاهدین خلق نامیده و بعنوان عاملان این تیراندازی یاد کرده است.
سایت دولتی ایران گزارش کرد که فرد جان باخته دانشجوی دانشگاه هنر تهران است که بر اثر تیراندازی مستقیم به او در بزرگراه یادگار امام(جلاد) جان خود را از دست داده است.
سایت تابناک تیراندازی به سوی مردم معترض در راهپیمایی ۲۵ بهمن تهران را اقدامی هماهنگ از سوی سازمان مجاهدین خلق اعلام کرده است.
این سایت ادعا کرد که اعضای سازمان مجاهدین خلق به منظور ترور از چند روز پیش وارد ایران شده و چند تن از آنها نیز در شهرک غرب شناسایی و دستگیر شدهاند!
جمهوری اسلامی با وجود انتشار فیلمهای فراوان در اینترنت اعلام کرده است کسانی که با لباس پلیس به سمت مردم تیراندازی کردهاند از عوامل نفوذی بوده و جزء نیروهای پلیس نبودهاند!
بیست و پنج بهمن ۱۳۸۹: شیر از بیشه برون آمده است
به رغم تمام تهدیدهای كارگزاران ديكتاتوری آخوندی و منجمله غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل جمهوری اسلامی که در حاشیه سفرش به استان هرمزگان بیان شد، مردم و جوانان ایرانی در روز ۲۵ بهمن به خیابانها ریختند.
منابع خبری معتبر گسترده گی و تعداد جمعيت در روز ۲۵ بهمن را غير قابل تصور گزارش کرده اند.
حکایت ۲۵ بهمن ۱۳۸۹، حکایت مردمی بود که می دانستند چه نمی خواهند و بدین منظور با جنایتکارانی سروکار خواهند داشت که در ۳۲ سال گذشته، لحظه ای برای حفظ رژیمشان کوتاه نیآمده و دستشان به خون هزاران ندا و سهراب و اشکان و جعفر کاظمی و علی صارمی و ... آغشته است.
اما با اینحال به خیابان می آیند، شعار مرگ بر خامنه ای و مرگ بر دیکتاتور سر می دهند و عکس و پوستر خمینی و خامنه ای را آتش زده و پاره می کنند.
گزارشات ویدئویی تظاهرات ۲۵ بهمن نشان داد که مردم تصمیم خودشان را گرفته اند، این شیر، دیگراز بیشه بیرون آمده است و تا جارو کردن حکومت ولایت فقیه خواهد غرید!
۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه
اسب تروای سال ۸۹ از طویله بیرون آمد
شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۹
جبهه مشارکت : بر خلاف مصر، سقوط رژيم، موضوع اجماعى جنبش سبز نيست و سبزها خواهان اجراى بدون تنازل قانون اساسى، عدم دخالت نيروهاى امنيتى و نظامى در عرصه سياست و انتخابات اند
این بود ۵۰ میلیونت؟
عکسهای خبرگزاریهای رژیم از بی اعتنائی مردم به تظاهرات حکومتی ۲۲ بهمن حکایت میکند اما کیهان با وقاحت تمام از حضور ۵۰ میلیون ساندیس خور خبر داد
برای بهتر دیدن روی عکسها کلیک کنید
احمدینژاد، خامنه ای و بار سنگين انقلاب
احمدینژاد در مراسم ۲۲ بهمن : رهبری گرانقدر، با تدبير و هوشمندی "بار سنگين انقلاب" را به دوش می كشند
اشتراک در:
پستها (Atom)