۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

رفتگر ٧٦ سالهِ تهران، از گرسنگی مُرد

عبدالله مرحومی، پیرترین رفتگر تهران بود

تف بر حکومتی که پیرمردِ رفتگرش، باید تا ٧٦ سالگی  کار کند و از گرسنگی در پارک بمیرد و صادق محصولی ها میلیاردر باشند و بچاپند!
تف بر شما و بر حکومتتان و اسلامِ عزیزتان!

۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

هم غزه هم لبنان جانم فدای جمهوری اسلامی!

بر اساس ویدئوهای منتشر شده از مراسم خاکسپاری «ناصر حجازی»، مردم  شعار داده اند : نه غزه نه لبنان دوستت داریم ناصرخان
کدیور  در جواب خبرنگار سایت جرس و در رابطه با گزارشهای سراسر دروغ و فیلمهای دستکاری و مونتاژ شده گفت : عده ای از خدا بی خبر، مشغول برهم زدن مراسم سیاسی، عبادیِ «معذرت خواهی و آشتی کنان ما با آقا» هستند و از درگذشت اون ورزشکاره سوء استفاده کرده و به دروغ شعارهائی را مطرح کرده اند که من آنرا در راستای طرح توطئه انگیز و  انشقاق پرورِ ملی، مذهبی، اسلامی منطقه ای تحلیل میکنم!
کدیور گفت: آنطور که خبرنگار ما از بهشت زهرا گزارش داده است، مردم شعار میدادند. هم غزه هم لبنان جانم فدای جمهوری اسلامی!

خانمها، آقایان، برادران، خواهران، رفقا!



خانمها، آقایان، برادران، خواهران، رفقا!
جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران  بر علیه حکومت مذهبی، ۳۲ سال است که ادامه دارد. اگر امروز شما بهر دلیل که به خودتان مربوط است، از این رژیم دل کنده اید و یا رژیم از شما دل کنده است، قدمتان در صفوفِ مردم مبارک.
بفرمائید ته صف!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

جاکش ها



جاکش ها
در میان ما جا سازی می کنند
" جاسوس "
در میان ما
جاکش ها
جا به جا
جاسازی می کنند.
غیر قانونی نیست
" نوستالژی "
به یاد روزهای عرق خوری در " مرمر"
" کافه نادری "
" ریویرا" ی قوام السلطنه
خاطرات مدرسه
دانشگاه
کارخانه
روزنامه
همکلاسی
همکار
روی یک نیمکت
در یک اداره
دور یک میز
گرد یک منقل
در یک زمین ورزش
جاکش ها
نبوده ها را عکاسی می کنند
نمی شناسی
ندیده ای
بوده ای اما
در پسِِِِ ِ پشت ِ خاطره ی
قماربازی
کلاشی
پشت هم اندازی
نمی شناسی
نمی شناسی اشان
کافه هایی که تو بیاد نمی آوری
گیلاس هایی که هرگز بالا نبرده ای
همکلاسی هایی که هرگز ندیده ای

مثل ما، با ما می گویند " کار"

مثل ما، با ما می گویند " تضاد"
مثل ما ، با ما می گویند " کارگر"
می گویند " کارخانه "
                " کار فرما"
مثل ما .
مشت هایشان را گره می کنند
و می گویند
                همه ی آن چیز هایی را که ما می گوییم
دست مان را می فشارند
            ـ محکم ـ
                " رفیق "
و همراه ما سرود می خوانند
                " تنها ما توده ی جهانیم.............. ".

می گویند " ما "

و از ما نیستند
جاکش ها
همه چیز را در میان ما
                 جاسازی کرده اند

" روزنامه نگار "

" طنز پرداز"
" مقاله نویس "
" نویسنده "
" شاعر"
" آواز خوان"
" هنرپیشه "
" کارگردان"
" نقاش "
" قهرمان "
از همه رقم
جنس شان جور است
کم نمی آورند!

جاکش ها

همه چیز را
                در میان ما جاسازی کرده اند.

 

مینا اسدی
                 آپریل دوهزار و چهار- استکهلم 




این لینک را در بالاترین گذاشتم و بالاترین برای احترام به «جاکشها» آنرا حذف کرد

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

مونولوگ

باباتو می شناختم، همیشه صف اول نماز جمعه دانشگاه بود و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلش گوش فلک رو کَر میکرد، حالا در آمریکا پژوهشگر دانشگاه پرینستون در نیوجرسیه!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

مونولوگ

باباتو می شناختم، همیشه صف اول نماز جمعه دانشگاه بود و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلش گوش فلک رو کَر میکرد، حالا در آمریکا مُحققِ انستیتوی جرج بوشه!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۳, جمعه

در خواست کمک بشار اسد از خامنه ای

درخواست کمک بشار اسد از خامنه ای : کمک کنيد تا آتش خشم مردم سوريه را خاموش و آنها را به خانه هايشان برگردانم، لطفا هرچه سریعتر تعدادی از اصلاح طلبان حکومتی خودتان را برایم بفرستید.
وضعیت در سوريه به شدت بحرانی است، کمک!

سفرهِ ولايت


سفره، سفرهِ ولايت است يکی خرما ميخورد، ديگری قيمه!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبه

چگونه کاربری که حسابش مسدود شده است، میتواند لینکهائی را به یک موضوع داغ اضافه کند؟


دیروز موضوع داغی بعنوان حمله به اشرف : کنفرانس مطبوعاتی هیات اعزامی پارلمان اروپا به عراق، مخاطرات، پیآمدها و راه حل ها در بالاترین گذاشتم.
از اولین لحظات، کاربری با نقض کامل قوانین بالاترین و بدون ارتباط با این تلاش پارلمان اروپا برای پیدا کردن راه حلی اصولی برای ساکنین اشرف، لینکهائی بدون ارتباط با این موضوع و بعضا لینکهائی که ٤ ماه قبل فرستاده شده بودند را اضافه نمود. من بمدت زیادی لینکهای بدون ارتباط را حذف میکردم و او دوباره آنها را اضافه مینمود. این ماراتن حدود ٣ ساعت طول کشید. در این فاصله او بیش از پنجاه بار لینکهای حذف شده را دو باره و چند باره اضافه مینمود. در اینجا بر خلاف میلم برای لینکهای جدید و بدون ارتباط با موضوع گزارش فرستادم.

اما با توجه به اینکه برای لینکهای قدیمی امکان فرستادن گزارش وجود نداشت، ایمیلی با ذکر تمام لینکهای غیرقانونی اضافه شده توسط این کاربر برای بالاترین فرستادم و در بالاچپق هم متن همان ایمیل را با عکسهائی از لینک های اضافه شده توسط این کاربر قرار دادم.

بالاخره بعد ازهشت ساعت
، حساب این کاربر برای ٧ روز مسدود شد و لینکهای نامرتبط با موضوع داغ هم توسط بالاترین حذف شد.
الان که حدود ٦ ساعت از مسدود شدن حساب این کاربر میگذرد، با کمال تعجب دیدم که دو باره همان لینکها توسط همان کاربر به موضوع داغ اضافه شده است!



مسئولین محترم بالاترین، چگونه کاربری که حسابش مسدود شده است، میتواند لینکهائی را به یک موضوع داغ اضافه کند؟

از ورزشگاه آزادی به کدیور : نه غزه نه لبنان جانم فدای ايران!




برای ديدن ويدئو، اينجا کليک کنيد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

روحانیت اسلام امسال عید ندارد

اعلامیه خمینی برای تحریم نوروز سال ۱۳۴۲
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
روحانیت اسلام امسال عید ندارد. دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرده و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد، نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابر با تصویبنامه‌های خلاف شرع و قانون اساسی می‌خواهد زن‌های عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.
دستگاه جابر در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، یعنی دخترهای هجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه‌ها بکشد، یعنی با زور سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشا ببرد.
هدف اجانب، قرآن و روحانیت است. دست‌های ناپاک اجانب با دست این قبیل دولت‌ها قصد دارد قرآن را از میان بردارد و روحانیت را پایمال کند. ما باید به نفع یهود امریکا و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم. آنها اسلام و روحانیت را برای اجرای مقاصد خود مضر و مانع می‌دانند، این سد باید به دست دولت‌های مستبد شکسته شود.
موجودیت دستگاه، رهین شکستن این سد است. قرآن و روحانیت باید سرکوب شود. من این عید را برای جامعه مسلمین عزا اعلام می‌کنم، تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم. من به دستگاه جابر اعلام خطر می‌کنم. من به خدای تعالی از انقلاب سیاه و انقلاب از پایین نگران هستم.
دستگاه‌ها با سوء تدبیر و با سوءنیت گویی مقدمات آن را فراهم می‌کنند. من چاره را در این می‌بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. بارالها من تکلیف فعلی خود را ادا کرم: «اللهم قد بلغت» و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد. خداوندا، قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شر اجانب نجات بده.
روح‌الله الموسوی الخمینی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

معترضین سوریه : پاسدارِ سگ، برو گم شو!

معترضین دلیر سوریه در اعتراض  به حضور  نیروهای بسیج و سپاهی در سرکوب تظاهرات شعارمیدادند : سگ ایرانی برو گم شو!
جمهوری اسلامی متحدِ بشار اسد است و مردم عادی سوریه بطور طبیعی از جمهوری اسلامی که نام یدکی ایران را بدوش میکشد متنفرند.
آزادیخواهان سوریه
، قتل و جنایت های این سگان ولایت فقیه را به پای مردم ایران نخواهند نوشت، همانطور که جنایتهای مزدوران لبنانی حزب الله(حسین منیف اشمر، ابوناصر و نواف نصار)،  در جریانات بعد از انتخابات ١٣٨٨ هیچ ربطی به مردم لبنان ندارد.
حسین منیف اشمر، ابوناصر و نواف نصار



۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

شرف را باید از اسانلوها آموخت


زندانی است و بیمار قلبی، اما از درون زندان حرفهایش را روی ترازوی حفظ نظام سبک و سنگین نمی کند و میگوید آن چیزی را که باید بگوید.
براستی چگونه است که منصور اسانلو و دهها زندانی شجاع، از درون سیاه چالهای جمهوری اسلامی، درحال اعتصاب غذا و دست و پنجه نرم کردن با انواع بیماریها  به خارج از زندان پیام میفرستند ولی ...
پیام منصور اسانلو از زندان گوهردشت بمناسبت روز جهانی کارگر

به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، منصور اسانلو به مناسبت بزرگداشت روز جهانی کارگر، پیامی طولانی در چند صفحه به خارج از زندان گوهردشت ارسال کرده است.


همراه شو عزیز / همراه شو رفیق / تنها نمان به درد / کاین درد مشترک / هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود / دشوار زندگی هرگز برای ما / بی‌رزم مشترک / آسان نمی‌شود / همراه شو، همراه شو، همراه شو رفیق


یادداشت منصور اسانلو:

با دلی خونین به استقبال اول "ماه می‌" میروم، نمی‌خواستم حرف بزنم و یا بنویسم، شاید از روی ترس، شاید به خاطر اشتیاقی که خانواده‌ام برای دیدن و بودن با من دارند و البته تاوان حرف زدن در زندان سنگین است، همانطور که وقتی به شرایط بد و غیر انسانی و نداری زندانیان در سال گذشته اعتراض کرده و با مسئولین زندان و دادستانی گفتگو کردم، یک سال زندان به حکم قبلی‌ام در کمال بی‌رحمی اضافه شد.

آخر من هم آدم هستم با تمام نقطه ضعف‌های انسانی، آزاد شدن و با خانواده بودن را دوست دارم، مثل همه انسان‌های با شعور و با احساس. همسر، فرزندان، مادرم و باقی افراد خانواده و فامیل می‌خواهند که هر طوری هست کاری کنم که در عین حفظ شرافتم هر چه سریعتر آزاد شوم تا به جراحی قلب بپردازم تا حادثه ای جدید برایم در زندان نیافرینند و یا دوباره به میزان حبسم اضافه نکنند، خصوصا حالا که از باقی حکمم (از هر دو حکم) فقط چیزی حدود یک سال و نیم باقی مانده است و در عین حال از بیماری قلبی و دیسک کمر و مشکلات بینایی ناشی از جراحی چشمانم به هنگام دستگیری و بعد از ضرب و شتم‌هایی که شدم، حساسیت پوستی و ریوی که دارم در رنجم.

من هم همین را دلم می‌خواهد ولی چه کنم وقتی با خیل درد و رنجهایی که دیگران می‌کشند و در جلوی چشمانم چون شمع می‌سوزند و آب می‌شوند روبه رو می‌شوم، مثل محسن دکمه چی که بیرحمانه به دار ستمگری سپرده شد و همینطور مثل علی آقا صارمی، فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان، علی حیدریان و دیگران، و یا ده‌ها و صد‌ها نفر دیگری که به دلیل بیکاری و فقر و نداری و کم فرهنگی و کم سوادی اسیر و دربند می‌شوند و ناخواسته به فساد و تباهی و جرم و جنایت کشیده می‌شوند، آنانی که روزی از بطن مادر بیگناه و پاک پا به این دنیای ناسازگار گذاشته‌اند.

طی چند سالی که در زندان‌ها و بند‌های مختلف گذرانده‌ام چه فساد و تباهی، رنج و خشونت و جنایتی که دیده و شنیده‌ام، دامنه رنج کشیدنم و دانایی‌ام در درک ژرفای مهلک سیستمی ناهمگون بر گستره جان آدمیان گسترشی شگفت یافت، آنقدر که سکوت و سکون در برابر آن، ظلم به حقوق بشر است.

دردی عمیق و جانکاه در جانم می‌افکنند که هم چون آتش مرا هر لحظه می‌سوزاند و خاکستر می‌کند و دوباره می‌سوزاند و خاکس‌تر می‌کند، گویا که در دور‌ترین جاهای جهنم بسر می‌بریم؛ جهنمی که به قدر یک تاریخ پر ستم سیاه است.

با سخن گفتن از آتش و دود و جهنم که در بیرون و درون وجودم در هر سو شعله می‌افکند به استقبال روزی کارگر میروم، با دیده خونبار و دلی دردمند شده از آمال و آرزوهایی که بر باد رفته است و طوفان خشم جایگزین آن شده است. دلم می‌خواست این روز اول ماه می‌(۱۱ اردی بهشت) به روز خشم هم میهنان و همکارانم تبدیل شود، به روز خشم همه مزد بگیران ایران، با نگاهی به اوضاع، درد دل‌هایم را به روی این سپیدی کاغذ می‌ریزم، هر روز که می‌گذرد شرایط اقتصادی بیشتر بر ما فشار می‌آورد، تا قبل از نوروز شانه تخم مرغ را از فروشگاه زندان ۱۷۰۰ تومان می‌خریدیم، که به یکباره قیمت آن به ۵۷۰۰ تومان افزایش یافت و حالا فروشنده از قیمت ۶۰۰۰ تومان سخن می‌گوید. این نمونهٔ ست از بالا رفتن قیمت تمام اقلام خوراکی، که ما مردم مصرف می‌کنیم.

روزنامه‌هایی را که اجازه می‌دهند ما بخوانیم را ورق می‌زنیم.. (چند کلمه ناخوانا)... مجلس آقایان برای ترتیب پرداخت ۱۲ میلیارد تومانی به دولت.

متوقف شدن کار بسیاری از واحد‌های تولیدی به دلیل عدم توان تنظیم کردن هزینه‌های تولید یا قیمت فروش یا ادامه کار با حدود ۳۰ یا۲۰% توان تولید که نتیجه‌اش بیکار شدن یا کم کار شدن صد‌ها هزار کارگر است، افزایش ناگهانی قیمت گاز و بنزین، گازوئیل و دیگر سوخت‌ها و مواد پتروشیمی که فریاد خانواده‌ها و تولید گران یا رانندگان اتوبوس، کامیون داران، صاحبان تریلر و دیگر وسائل نقلیه را در آورده است. افزایش اجاره خانه‌ها و رشد قیمت کهکشانی گاز مصرفی خانواده‌ها که توان پرداخت پول گاز اعلام شده در قبض‌ها را ندارند.

بازتاب این اخبار و فریاد اعتراض ملی به درون مجلس آقایان کشیده شد و برخی از نمایندگان مجلس توضیحات نمایندگان دولت را نپذیرفته و دست به تشکیل کمیته‌ای برای تجدید نظر در قیمت گاز زدند، قبل از آن هم اعلام کرده بودند که مردم طی سه ماه و بصورت قسطی بهای قبض‌ها را بپردازند، پس نتیجه می‌گیریم قبض بعدی هم که می‌آید تاریخ آخرین تصفیه حسابش به شش ماه بعد می‌رسد و قبض سوم به نه ماه بعد و همین طور سه ماه سه ماه پرداخت‌ها عقب می‌افتد. یعنی عملا مردم که نمی‌توانند پولی بپردازند چیزی نمی‌پردازند، چون با دستمزد کم و هزینه بالا عملا پولی ندارند که بپردازند. مشخص نیست در مقابل میلیون‌ها نفر که نمی‌توانندچنین مبلغی را بپردازند چکار می‌خواهند بکنند.

از سوی دیگر افزایش بی‌رویه قیمت ارز خارجی و طلا، چشم انداز عدم اعتماد به سرمایه گذاری در بخش‌های تولیدی و اقتصادی را نشان می‌دهد، رشد ۱% اقتصاد در سال ۱۳۸۰ و رشد ۰% در سال ۱۳۹۰ گویای کوران شدید اقتصادی حکومت است.

برگشت میلیون‌ها چک بانکی بیانگر عدم توانایی بسیاری از افراد در اجرای تعهدات مالی خود می‌باشد که منجر به فرو ریختن ته مانده اقتصاد بازاری- وارداتی متکی به فروش نفت است، این بساط یعنی بیکاری میلیون‌ها کارگر دیگر و سیل جدید کارگرانی که برای ارتزاق، شغل جدیدی پیدا نمی‌کنند. نتیجه‌اش اجبار به پذیرش مشاغل پست با دست مزدهای گریه آور بین ۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان ماهیانه به خصوص از سوی بسیاری از زنان سرپرست خانواده، دختران جوان و پسران جوان کارگر در مشاغل خدماتی، تولیدی کارگاههای کوچک یا متوسط خانگی است.

واردات بی‌رویه کالاهای چینی و دیگر کشورهای ظاهرا همراه سیاسی آقایان که همیشه در بزنگاه‌ها نیز ایشان را‌‌ رها می‌کنند . از سوی حزب موتلفه و اتاق بازرگانی به سرپرستی آقای عسگر اولادی و شرکا به صورت قاچاق یا قانونی علاوه بر صنایع کفش و پوشاک، موبایل، مبلمان، لوازم خانگی، مرغداری، برنج و حتی میوه‌های وارداتی را در بر می‌گیرد در کنار رانت خوارهای کلان دیگری که با استفاده از اسکله‌های خصوصی و نظامی و مهره درشت‌هایی که سالهاست مردم منتظر معرفی شدن آن‌ها هستند، در ورشکستگی صنایع داخلی و حتی کشاورزی و باغ داری در تمام رشته‌ها نقش دارند، که این خیانت ملی، میلیون‌ها کارگر شهری و روستایی را بیکار کرده است و به رشد حاشیه نشینی و در ‌‌نهایت به بدبختی محرومان آنجا منجر شده است.

عدم اجرای تعهدات دولتی در مورد رفع بیکاری و بیمه کردن همه بیکاران، بر باد دادن میلیارد‌ها تومان در برنامه ایجاد مشاغل کوچک و خانگی زود بازده و در هم ریختگی روابط بازرگانی به گستردگی بیشتر بیکاری و از بین رفتن امنیت شغلی همه مزد بگیران انجامیده است، تا انجایی که افرادی که مشاغل ثابت هم داشتند از چرخه این ناامنی در امان نماده‌اند، سرکوب اعتراضات کارگری، نپرداختن دست مزدهای کارگری، اخراجهای فردی و دست جمعی مزدبگیران از محیط‌های کار، جلوگیری از تشکل یابی کارگری و دیگر مزدبگیران، زندانی و بازداشت کردن فعالان کارگری و رهبران آن، عدم اجرای قولهای که به نهادهای بین المللی کار همچون سندیکای (ILO) و دیگر نهادهای حقوق بشری در جهت رعایت حقوق اتحادیه‌ای سندیکایی و آزادی نمایندگان کارگران و معلمان و روزنامه نگاران و دیگران داده بودند از دیگر مصداق‌های عدم اجرای قانون کار، عدم اجرای تعهدات بین المللی در چهارچوب مساوات و کنوانسیونهای سازمان جهانی کار (ILO) است.

در زمینه اجتماعی با رشد فزاینده فساد، حوادث تلخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، گسترش انواع جرم و جنایت‌ها، بیماریهای روانی، افسردگی و از دست رفتن ارمانهای والای انسانی و دیگر دوستی‌ها و جمع اندیشی‌ها روبرو هستیم. فحشا و اعتیاد بیداد می‌کند، اینجا از بام تا شام صد‌ها نمونه از انسانهای مستحق شده به دلیل سوء مدیریت حاکمان را می‌بینیم که خانواده‌هایشان فرو پاشیده یا در حال فروپاشی است. این قربانیان نظام نا‌عادلانه ناخواسته به محاق تیره سودجویی و به بی‌باوری به بنیادهای انسانی همچون رحم و شفقت و انسان دوستی در غلطیده‌اند و چون از مدیران اجتماع هیچ حمایت و دلسوزی ندیده‌اند به شقاوت رسیده‌اند. اکثر آن‌ها کارگران بیکار شده یا جوانان هرگز کار نیافته یا مزدبگیرانی که دستمزد آن‌ها کفاف هزینه‌های معمولی زندگی آنان را نداده است می‌باشند.

بار‌ها و بار‌ها پای صحبت آن‌ها نشسته‌ام، آن‌ها نا‌امید، بیکار، بی‌هدف و بی‌آینده‌‌ رها شده‌اند. حالا در آستانه اول ماه می‌، روز جهانی کارگر چه دارم که بگویم جز بیان همین دردهای که می‌بینیم و توکل به تشکل یابی کارگران شاغل و پیدا کردن راه اتحاد آن‌ها و کارگران بیکار و خانواده‌هایشان با سایر طبقات اجتماعی در اعتراض یه وضعیت موجود و برپایی اعتصابات و تحریم‌ها و حاضر شدن در اعتراضاتی که در پیش رو است.

در شرایطی به استقبال اول ماه می‌ میرویم که دیکتاتوری و استبداد حاکم با روشهای فاشیستی مانع هرگونه حرکات اعتراضی شده‌اند و عملا به مردم می‌گویند از فقر و گرسنگی سختی بمیرید و صدایتان هم در نیاید.

تمامی آزادیهای بیان شده در قانون اساسی و حقوق بین الملل و کنوانسیونهای جهانی را زیر پا گذاشته‌اند و مانع آزادی بیان و رسانه‌ای و تشکل یابی مستقل کارگران، کارمندان، پرستاران، پزشکان، معلمان، هنرمندان، اساتید دانشگاه‌ها، و دانشجویان و حتی صنوف صنعتی و خدماتی و کشاورزی می‌شوند. عملا امکانات تصمیم گیری در مشت تعداد محدودی از کارگزاران قرار گرفته است که حتی تصمیمات و آرای مدیران دولتی، قضایی و مقننه را نیز نقص می‌کنند و به جای همه تصمیم می‌گیرند. هم اکنون نیز بر علیه احمدی‌نژاد و مشایی موضع می‌گیرند و آن‌ها را فتنه تیره و سیاهی می‌دانند که بزرگ‌ترین فتنه در طول ۳۰ سال گذشته بوده است!.

روشن است در شرایط حاضر ما مزد بگیران و بیکاران که به جز نیروی کار و استعداد خود چیزی برای عرضه کردن و در جهت تامین مایحتاج گذران عمر خود و خانواده‌هایمان نداریم و سازندگان واقعی جامعه هستیم چیزی از دعوای اقایان در داخل حکومت گیرمان نمی‌‌اید، آیا یارانه‌هایی که این چند ماه به ما داده‌اند در مقابل این گرانی وحشتناک توانست کاری برای ما بکند؟ راستی هنوز قبض‌های آب و برق و تلفن نیامده است، بعید نیست طوری بشود که نان خالی هم دست ما نرسد. تا به انجا نرسیده با سایر اقشار گرفتار و ناراضی جامعه باید به هم پیوندیم و در جهت رسیدن به آرزو‌ها و نیازهای خود تلاش کنیم. بدون باور به خود و بدون شجاعت، بدون کوشش برای کسب آگاهی و بدون همراهی عملی به جایی نمی‌رسیم و در همین وضع نابسامان فعلی و بد‌تر از آن دست و پا خواهیم زد.

آینده فرزندانمان چه می‌شود هر روز بلای تازه‌ای بر سرمان خواهد آمد برای تامین زندگی خود و خانواده‌هایمان برای بهره برداری از شادیهای زندگیمان باید که بجنبیم، برای داشتن یک جامعه متعادل اجتماعی و بهره‌مندی مردم از حداقل‌های انسانی و طبیعی، چاره‌ای نداریم به جز اینکه تکاپویی کنیم و دستهای دیگر را بیابیم و کار نیمه کاره را تمام کنیم.

همراه شو عزیز / همراه شو رفیق / تنها نمان به درد / کاین درد مشترک / هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود / دشوار زندگی هرگز برای ما / بی‌رزم مشترک / آسان نمی‌شود / همراه شو، همراه شو، همراه شو رفیق

اول ماه مه روز جهانی کارگر (۱۱ اردیبهشت) در همه جا، با همگان، در کوی و خیابان، در پارک‌ها، در سر هر می‌دان، در کارخانه‌ها، مترو‌ها، اتوبوس‌ها، تاکسی‌ها، از خودمان یادی کنیم، کاری کنیم کارستان.
منصور اسانلو
هشتم اردی بهشت ۹۰ – سالن ۱۲ بند ۴ زندان رجایی شهر کرج


سئوالی که مطرح میشود اینست که چگونه منصور اسانلو و دهها زندانی شجاع، از درون سیاه چالهای جمهوری اسلامی، درحال اعتصاب غذا و دست و پنجه نرم کردن با بیماری قلبی  به خارج از زندان پیام میفرستند ولی میرحسین موسوی و کروبی نمیتوانند!