۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

حتی اگر آنروز نباشم!


خامنه ای! ما سقوط ترا به انتظار ننشسته ایم.
برای سرنگون کردن حکومت جهل و جنایتِ خمینی، هرجا که باشیم تلاش میکنیم و دور نیست روزی که به همراه همه تبعیدیان به سرزمین مادری مان بازخواهیم گشت، حتی اگر آنروز نباشم!

۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

۱۳۹۰ شهریور ۱۴, دوشنبه

۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

آسوده بخوابید، ارتش سایبری بیدار است

برایتان انواع و اقسام سوژه های وحدت زا فراهم کرده ایم:
مجاهدین
رضا پهلوی
شهرام همایون
...

فاز یک این عملیات تا انتخابات بعدی ادامه دارد.

۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

هشياری نسبت به دامهای وزارت اطلاعات!

روز ١٨ تير، در حاليكه كاربران سايت بالاترين، روی اطلاع رسانی پيرامون جنبش دانشجويی در ايران متمركز بودند، يك لينك جنجالی، ظاهراً در حمايت از سازمان مجاهدين ارسال شد. اين لينك به نحوی ناشيانه و با استفاده از كلمات و فرهنگی كه به كلی با فرهنگ اين سازمان بيگانه بود، به تبليغ برای آن پرداخت، ناشيگری در اين لينك به حدی بود كه حتی طرفداران اين سازمان نيز در ابتدا از دادن رأی مثبت به آن خودداری كردند و بسياری نيز به آن رأی منفی دادند.
من شخصاً به دليل مشكوك بودن به اين لينك، به آن رأی منفی دادم. اما برخی از هواداران مجاهدين، حتما با اين استدلال كه اين كاربر جديدالورود و بی تجربه است، به آن رأی مثبت دادند.
اين كاربر دومين لينك خود را نيز امروز گذاشت. متأسفانه من به اين لينك رأی مثبت دادم و وقتی  به سراغ رای های داده شده این کاربر رفتم، متوجه شدم  که این کاربر در اولين روزهای ورودش به بالاترين به لينكهای دشمنان مجاهدين رأی مثبت میداده است؟!

 از اين تناقض آشكار، يعنی دادن رأی مثبت به لينكهايی در دو سر طيف، در دشمنی با سازمان مجاهدين از يك طرف، و در حمايت جنجالی از سازمان، از طرف ديگر، احساس كردم در دام يك فريب و دغلبازی موذيانه افتاده ام. احساس كردم به رأی من خيانت شده است.
من تا اندازه ای با ترفندهای وزارت اطلاعات آشنا بوده و هستم، به همين دليل به اولين لينك اين كاربر رأی منفی دادم، ولی بايد اعتراف كنم كه در اين مورد سادگی كردم و در چنين دامی افتادم. احساس كردم كه لازم است كاربران ديگری را كه چه به دليل مخالفت با سازمان مجاهدين به لينكهای اين كاربر رأی منفی داده اند و چه كسانی كه به دليل هواداری از مجاهدين به لينكهای اين كاربر رأی مثبت داده اند، از اين ترفند مطلع كنم.
من در اين نوشته به مأموران شناخته شده يا گمنام وزارت اطلاعات و ارتش سايبر
ی كه وظيفه شان را انجام می دهند، كاری ندارم، روی سخن من با كاربران صديقی است كه در پی اطلاع رسانی هستند، چه موافق و چه مخالف مجاهدين، وزارت اطلاعات تجارب زيادی در نفوذ به رسانه های مخالف دارد.  چندی پيش داستان مدحی را نيز شاهد بوديم. شما می توانيد موافق يا مخالف مجاهدين يا هر گروه ديگری باشيد، ولی مواظب باشيد در دامهای چيده شده توسط وزارت اطلاعات نيفتيد.

۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

آیت الله جک استرا هک شده است

در اسفند ١٣٨٧ در خبرها  آمده بود که ايميل جک استرا توسط یک هکر نيجریائی هک شده است. از آنموقع تا روزی که او را در برنامه به عبارت دیگر در بی بی سی ببینم ، دیگراز او خبری نشنیده بودم .
در این مصاحبه، جک استرا به عنایت فانی که میپرسد: انتقاد دیگری به شما شده است، از طرف مخالفان حکومت ایران و حتی بعضی از همکاران خود شما، نمایندگان مجلس از همه احزاب کارگر و محافظه کار و لیبرال، آنهایی که از مخالفان حکومت ایران حمایت می کنند. آنها می گویند این شما بودید که برای دلجویی از حکومت ایران، و به گفته آنها خشنود کردن "ملاها"، سازمان مجاهدین خلق ایران را ممنوع کردید، اصلی ترین سازمان مخالف حکومت ایران را.

پاسخ میدهد: درواقع یک لابی ویژه و کوچکی در پارلمان بریتانیاست که می گوید سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران سازمان های تروریستی نیستند. من با نظر آنها موافق نیستم. من زمانی که تصمیم گرفتم سازمان مجاهدین خلق را ممنوع کنم، درواقع وزیر کشور بودم، و آن زمان هم پیش بینی نمی کردم که وزیر خارجه بشوم.
ابتکار این کار با وزارت خارجه بود که بر سازمان های تروریستی خارج از کشور نظارت دارد. شواهد و مستندات در این مورد قوی بود و من با آن موافقت کردم و روند کار شروع شد. بگذارید این موضوع را روشن کنم که ما تنها کشوری نبودیم که فکر می کردیم باید این سازمان را ممنوع کنیم. این سیاست اصلی بریتانیا بود، ولی دادگاه بریتانیا تصمیم اولیه را رد کرد. همه شواهد و مدارکی که من داشتم دال بر این بود که سازمان مجاهدین خلق ایران یک سازمان تروریستی است. و برای ما و همینطور برای دولت فعلی خیلی ناامیدکننده است که دادگاه بریتانیا تصمیم بر ممنوعیت این سازمان را رد کرد. ولی اتحادیه اروپا هنوز سازمان مجاهدین خلق را ممنوع کرده است و اسم آن در فهرست بین المللی تروریستی است.


بعد از دیدن برنامه و شنیدن پاسخهای آیت الله جک استرا، متوجه شدم که خودش هم هک شده و در چند سال پیش مانده و به روز نشده است!
تعجبم از عنایت فانی بود که انگاری او هم هک شده بود و در مقابل چنین دروغِ  خارق العاده ای لام تا کام نگفت!

نکات زیر را برای اطلاع بخش سیاسی بی بی سی مینویسم تا آنرا بین مفسرین و کارمندانش توزیع کند:
١- جمعه ٩ آذر  ١٣٨٦ برابر با ٣٠ نوامبر ۲۰۰۷ دادگاه ویژه‌ای در بریتانیا رای داد که دولت این کشور بایستی نام سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست گروه‌های تروریستی حذف و فعالیت‌شان را در بریتانیا قانونی اعلام کرد.
٢ - روز دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۷، شورای وزیران اتحادیه اروپا با خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی اتحادیه اروپا موافقت کرد.

 
نکته ای که میماند، نزدیکی تاریخِ هک شدن ایمیل جک استروا و خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی اتحادیه اروپاست. فقط یک ماه!
ابتدا مجاهدین از لیست تروریستی اتحادیه اروپا خارج میشوند و کمتر از یک ماه بعد، ‌در اسفند ‌١٣٨۷  جک استروا هک میشود، یعنی ایمیلش هک میشود!

۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

ارتش سایبری نایاک و سایت ایرانیان دات کام

اسناد دادگاه فدرال واشنگتن 
پس از آنکه "باب نی" نماینده فاسد کنگره و کارفرمای تریتا پارسی در پایان سال 2006  تحت تعقیب قضائی قرار گرفت و ارتباطات وی با جمهوری اسلامی برملا شد، سیل مقالات و گزارشات در باره لابی رژیم ایران در آمریکا و بخصوص نقش ویژه سازمان نایاک براه افتاد.

برملا شدن ارتباطات ویژه تریتا پارسی با مسئولین رژیم و بخصوص باند احمدی نژاد و ملاقات های پنهان با هاشمی ثمره در اروپا، باعث بی آبروگی و بی اعتباری وی در میان جامعه ایرانی-آمریکائی شد.

تریتا پارسی و حامیان وی، برای مقابله با انتقادات هموطنان و ترمیم چهره لابی رژیم دست به اقدامات گوناگونی زدند. مثلا از سال 2009 که دادگاه فدرال به من اجازه انتشار اسناد داخلی نایاک را داد، تریتا پارسی با یک موسسه روابط عمومی بسیار مهم بنام Brown Lloyd James قرارداد بست تا ضمن بکارگیری امکانات رسانه ای این موسسه در آمریکا، برای ارتقاء موقعیت خراب شده نایاک یک کارزار براه بیندازند.

این موسسه همچنین برای معمر قذافی و کمپانی نفتی بریتیش پترولیوم نیز کار روابط عمومی و "ترمیم چهره" انجام داده است. من در یک گزارش ویژه اسناد مربوط به این شرکت روابط عمومی و هجوم رسانه ای آنها در رسانه های آمریکائی و ایرانی را بازگو خواهم کرد.

اسناد دادگاه همچنین نشان میدهد که نایاک از سال 2008 ببعد یک ارتش سایبری درست کرده تا سربازان آن تحت نامهای مختلف، زیر هر مقاله ای که بنفع یا علیه نایاک چاپ میشود نظر بدهند و وبلاگ ها و روزنامه ها را در اختیار گیرند تا فضایی بنفع این سازمان ایجاد کنند. این ارتش مخفی سایبری توسط بابک طالبی نفر شماره دوم نایاک براه افتاد و نام Internet response Team را روی آن گذاشت.

سربازان این گروه کماندوئی را کارمندان نایاک و همچنین داوطلبانی تشکیل میدهند که برطبق خط و خطوط داده شده توسط تریتا پارسی به فعالیت در دنیای مجازی می پرداختند. برای مطالعه بخشی از این اسناد به روی این لینک کلیک کنید.

نکته دیگری که در این اسناد جلب توجه میکند، ارتباط ویژه نایاک با دو سایت "ایرانیان دات کام" و دیگری "پیوند" میباشد که به بلندگوهای این سازمان تبدیل شده اند. به چند ایمیلی که بین جهانشاه جاوید و تیم نایاک رد و بدل شده نگاه کنید تا با "بیطرفی" سایت ایرانیان در مورد نایاک آشنا شوید.

این ایمیل ها نشان میدهد که نایاک از امتیازات ویژه ای در این سایت برخوردار بوده و مقالات و بلاگ های آنان بی هیچ مشکلی وارد سایت میشده اند. ماهی دو سه مقاله و هفته ای چند بلاگ سهم حداقلی است که جهانشاه برایشان معین کرده است.

طی 4 سال گذشته، جهانشاه جاوید بارها و بارها مقالاتی را در نشریه خود به چاپ رسانده که ضمن دفاع از نایاک، با اسم و رسم به من حمله کرده اند. من نیز بارها و بارها با ارسال ایمیل از او خواسته ام که پاسخ مرا چاپ کند که وی نیز اعتنائی نکرده است.

ایمیل های بدست آمده از دادگاه نشان میدهد که انتظار بیطرفی از جهانشاه جاوید امری بیهوده و ناشی از توهم است. وی که اولین کارهای رسانه ای خود را نزد صادق خرازی یعنی پدر خوانده لابی رژیم در آمریکا شروع کرد، در سایت خود بخش کوچکی را به بلاگ های مختلف اختصاص داده تا نشانی از دموکراسی و آزاد منشی اش باشد. اما بخش اصلی سایت همواره شامل مقالات و گزارشاتی است که توسط امثال تریتا پارسی، دیگر اعضای شناخته شده یا مستعار نایاک، اردشیر عمانی و افرادی مشابه است.
در اینجا بازهم از جهانشاه جاوید میخواهم که بنا به اصول شناخته شده دموکراسی، اجازه دهد تا در مقابل دهها مقاله ای که نایاک و ارتش سایبری اش در این سایت علیه من نوشته اند، یکبار و فقط یکبار وی پاسخ کامل من به آنان را به دو زبان انگلیسی و فارسی چاپ کند.
به نقل از سایت در جستجوی حقیقت، تارنمای حسن داعی

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

شرط می بندم، اگر باختم اسمم را میگذارم محمد خاتمی!


عباسعلی کدخدايی سخنگوی شورای نگهبان گفت : اعضای مشارکت و مجاهدين انقلاب با رفتار قانونی می‌توانند وارد انتخابات شوند!

اگر تا انتخابات بعدی چیزی از جمهوری اسلامی باقی مانده باشد، به شما قول میدهم که تمام اینها از حزب مشارکت ایران اسلامی و مجاهدين انقلاب اسلامی گرفته تا شاخه خارج از ایران اسلامی شان(بخش نجات جمهوری اسلامی از راه دور) به علاوه اعضاء تیم نجات جمهوری اسلامی مستقر در بی بی سی و رادیو فردا و ... همه در صف اول رای گیری خواهند بود. با هرکس که مایل است روی این مسئله شرط می بندم. اگر اینطور نشد و باختم اسمم را میگذارم محمد خاتمی! یعنی شارلاتان!

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

دکتر محمد ملکی در غم هدی صابر

هدی صابر مترجم، فعال ملی مذهبی و روزنامه‌نگار آزادیخواه، در ادامه اعتصاب غذا و در اعتراض به خشونت های نیروهای امنیتی در برگزاری مراسم مهندس عزت الله سحابی و شهادت هاله سحابی و بدنبال انتقال دیر هنگام وی به بیمارستان، در سن ۵۳ سالگی دیده از جهان فرو بست.
حکومت جمهوری اسلامی و شخص سیدعلی خامنه ای  مسئول این جنایت است.

۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

کَف خواسته های خرداد : مرگ بر اصل ولایت فقیه


دیکتاتور به پایان سلام کن

آیا مرگ بر اصل ولایت فقیه، رادیکالیسم کور است؟

دربیانیه جبهه مشارکت ایران اسلامی بمناسبت ٢٢ خرداد آمده است : ما بر روش مسالمت آمیز برای پیشبرد اهداف جنبش تأکید می کنیم و به همین دلیل رادیکالیسم را آفت بزرگ جنبش مردمسالاری ایران می دانیم و اگرچه عامل اصلی بروز تند روی ها را رفتار نابخردانه ....
آقایان جبهه مشارکت، میبخشید یک سئوال دارم:
آیا مرگ بر اصل ولایت فقیه،  رادیکالیسم کور است؟

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

آخر بازی : باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد


آخر بازی

عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرم سار ترانه های بی هنگام خويش.


و کوچه ها
بی زمزمه ماند و صدای پا.

سربازان
شکسته گذشتند،
خسته
بر اسبان تشريح،
و لته های بی رنگ غروری
نگون سار
بر نيزه های شان.

تو را چه سود
فخر به فلک بر
فروختن
هنگامی که
هر غبار راه لعنت شده نفرين ات می کند؟

تو را چه سود از باغ و درخت
که با ياس ها
به داس سخن گفته ای.

آن جا که قدم برنهاده باشی
گياه
از رستن تن می زند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باورنداشتی.

فغان! که سرگذشت ما
سرود بی اعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه ی روسپيان
بازمی آمدند.

باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سياه پوش
 داغداران زيباترين فرزندان آفتاب و باد
هنوز از سجاده ها
سر برنگرفته اند!



احمد شاملو
لندن، ۲۶ دی ۱۳۵۷

۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

قبر خمینیِ جلاد در تهران زائد است


جمهوری اسلامی هاله سحابی را توسط مزدورانش در روز روشن بقتل میرساند و اجازه دفن او را در تهران، شهر محل تولد خودش، پدرش و پدر بزرگش نمیدهد و او را همانند پدرش به اعتبار اینکه اجدادشان لواسانی بوده اند، در قبرستانی در لواسان و در تاریکی شب دفن میکنند.
یدالله سحابی : متولد ۱۲۸۴ در سنگلج، تهران
عزت‌الله سحابی : متولد ۱۳۰۹، تهران
هاله سحابی :  متولد ١٣٣٤،تهران

با منطقِ سردمدران حکومت ولایت فقیه، جنازه خمینیِ جلاد باید به کشمیرِ هند، محل زندگی اجدادش منتقل و قبر فعلی اش منهدم شود.
آنروز دور نیست.

۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

با من بمیرم تو بمیری نمی شه یک حکومت توتالیتر را اصلاح کرد



نه دنبال قهرمان بازی هستم نه از کسی انتظار قهرمان بازی دارم. اما توهم این رو هم که با من بمیرم تو بمیری و شعر و ترانه و ماچ و بوسه می شه یک حکومت توتالیتر و یک قانون اساسی غیر دمکراتیک رو اصلاح کرد، ندارم.

کامنت از آرش

۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

رفتگر ٧٦ سالهِ تهران، از گرسنگی مُرد

عبدالله مرحومی، پیرترین رفتگر تهران بود

تف بر حکومتی که پیرمردِ رفتگرش، باید تا ٧٦ سالگی  کار کند و از گرسنگی در پارک بمیرد و صادق محصولی ها میلیاردر باشند و بچاپند!
تف بر شما و بر حکومتتان و اسلامِ عزیزتان!

۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

هم غزه هم لبنان جانم فدای جمهوری اسلامی!

بر اساس ویدئوهای منتشر شده از مراسم خاکسپاری «ناصر حجازی»، مردم  شعار داده اند : نه غزه نه لبنان دوستت داریم ناصرخان
کدیور  در جواب خبرنگار سایت جرس و در رابطه با گزارشهای سراسر دروغ و فیلمهای دستکاری و مونتاژ شده گفت : عده ای از خدا بی خبر، مشغول برهم زدن مراسم سیاسی، عبادیِ «معذرت خواهی و آشتی کنان ما با آقا» هستند و از درگذشت اون ورزشکاره سوء استفاده کرده و به دروغ شعارهائی را مطرح کرده اند که من آنرا در راستای طرح توطئه انگیز و  انشقاق پرورِ ملی، مذهبی، اسلامی منطقه ای تحلیل میکنم!
کدیور گفت: آنطور که خبرنگار ما از بهشت زهرا گزارش داده است، مردم شعار میدادند. هم غزه هم لبنان جانم فدای جمهوری اسلامی!

خانمها، آقایان، برادران، خواهران، رفقا!



خانمها، آقایان، برادران، خواهران، رفقا!
جنبش ضد دیکتاتوری مردم ایران  بر علیه حکومت مذهبی، ۳۲ سال است که ادامه دارد. اگر امروز شما بهر دلیل که به خودتان مربوط است، از این رژیم دل کنده اید و یا رژیم از شما دل کنده است، قدمتان در صفوفِ مردم مبارک.
بفرمائید ته صف!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

جاکش ها



جاکش ها
در میان ما جا سازی می کنند
" جاسوس "
در میان ما
جاکش ها
جا به جا
جاسازی می کنند.
غیر قانونی نیست
" نوستالژی "
به یاد روزهای عرق خوری در " مرمر"
" کافه نادری "
" ریویرا" ی قوام السلطنه
خاطرات مدرسه
دانشگاه
کارخانه
روزنامه
همکلاسی
همکار
روی یک نیمکت
در یک اداره
دور یک میز
گرد یک منقل
در یک زمین ورزش
جاکش ها
نبوده ها را عکاسی می کنند
نمی شناسی
ندیده ای
بوده ای اما
در پسِِِِ ِ پشت ِ خاطره ی
قماربازی
کلاشی
پشت هم اندازی
نمی شناسی
نمی شناسی اشان
کافه هایی که تو بیاد نمی آوری
گیلاس هایی که هرگز بالا نبرده ای
همکلاسی هایی که هرگز ندیده ای

مثل ما، با ما می گویند " کار"

مثل ما، با ما می گویند " تضاد"
مثل ما ، با ما می گویند " کارگر"
می گویند " کارخانه "
                " کار فرما"
مثل ما .
مشت هایشان را گره می کنند
و می گویند
                همه ی آن چیز هایی را که ما می گوییم
دست مان را می فشارند
            ـ محکم ـ
                " رفیق "
و همراه ما سرود می خوانند
                " تنها ما توده ی جهانیم.............. ".

می گویند " ما "

و از ما نیستند
جاکش ها
همه چیز را در میان ما
                 جاسازی کرده اند

" روزنامه نگار "

" طنز پرداز"
" مقاله نویس "
" نویسنده "
" شاعر"
" آواز خوان"
" هنرپیشه "
" کارگردان"
" نقاش "
" قهرمان "
از همه رقم
جنس شان جور است
کم نمی آورند!

جاکش ها

همه چیز را
                در میان ما جاسازی کرده اند.

 

مینا اسدی
                 آپریل دوهزار و چهار- استکهلم 




این لینک را در بالاترین گذاشتم و بالاترین برای احترام به «جاکشها» آنرا حذف کرد

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

مونولوگ

باباتو می شناختم، همیشه صف اول نماز جمعه دانشگاه بود و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلش گوش فلک رو کَر میکرد، حالا در آمریکا پژوهشگر دانشگاه پرینستون در نیوجرسیه!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

مونولوگ

باباتو می شناختم، همیشه صف اول نماز جمعه دانشگاه بود و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلش گوش فلک رو کَر میکرد، حالا در آمریکا مُحققِ انستیتوی جرج بوشه!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۳, جمعه

در خواست کمک بشار اسد از خامنه ای

درخواست کمک بشار اسد از خامنه ای : کمک کنيد تا آتش خشم مردم سوريه را خاموش و آنها را به خانه هايشان برگردانم، لطفا هرچه سریعتر تعدادی از اصلاح طلبان حکومتی خودتان را برایم بفرستید.
وضعیت در سوريه به شدت بحرانی است، کمک!

سفرهِ ولايت


سفره، سفرهِ ولايت است يکی خرما ميخورد، ديگری قيمه!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبه

چگونه کاربری که حسابش مسدود شده است، میتواند لینکهائی را به یک موضوع داغ اضافه کند؟


دیروز موضوع داغی بعنوان حمله به اشرف : کنفرانس مطبوعاتی هیات اعزامی پارلمان اروپا به عراق، مخاطرات، پیآمدها و راه حل ها در بالاترین گذاشتم.
از اولین لحظات، کاربری با نقض کامل قوانین بالاترین و بدون ارتباط با این تلاش پارلمان اروپا برای پیدا کردن راه حلی اصولی برای ساکنین اشرف، لینکهائی بدون ارتباط با این موضوع و بعضا لینکهائی که ٤ ماه قبل فرستاده شده بودند را اضافه نمود. من بمدت زیادی لینکهای بدون ارتباط را حذف میکردم و او دوباره آنها را اضافه مینمود. این ماراتن حدود ٣ ساعت طول کشید. در این فاصله او بیش از پنجاه بار لینکهای حذف شده را دو باره و چند باره اضافه مینمود. در اینجا بر خلاف میلم برای لینکهای جدید و بدون ارتباط با موضوع گزارش فرستادم.

اما با توجه به اینکه برای لینکهای قدیمی امکان فرستادن گزارش وجود نداشت، ایمیلی با ذکر تمام لینکهای غیرقانونی اضافه شده توسط این کاربر برای بالاترین فرستادم و در بالاچپق هم متن همان ایمیل را با عکسهائی از لینک های اضافه شده توسط این کاربر قرار دادم.

بالاخره بعد ازهشت ساعت
، حساب این کاربر برای ٧ روز مسدود شد و لینکهای نامرتبط با موضوع داغ هم توسط بالاترین حذف شد.
الان که حدود ٦ ساعت از مسدود شدن حساب این کاربر میگذرد، با کمال تعجب دیدم که دو باره همان لینکها توسط همان کاربر به موضوع داغ اضافه شده است!



مسئولین محترم بالاترین، چگونه کاربری که حسابش مسدود شده است، میتواند لینکهائی را به یک موضوع داغ اضافه کند؟

از ورزشگاه آزادی به کدیور : نه غزه نه لبنان جانم فدای ايران!




برای ديدن ويدئو، اينجا کليک کنيد.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

روحانیت اسلام امسال عید ندارد

اعلامیه خمینی برای تحریم نوروز سال ۱۳۴۲
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
روحانیت اسلام امسال عید ندارد. دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرده و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد، نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابر با تصویبنامه‌های خلاف شرع و قانون اساسی می‌خواهد زن‌های عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.
دستگاه جابر در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند. یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، یعنی دخترهای هجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه‌ها بکشد، یعنی با زور سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشا ببرد.
هدف اجانب، قرآن و روحانیت است. دست‌های ناپاک اجانب با دست این قبیل دولت‌ها قصد دارد قرآن را از میان بردارد و روحانیت را پایمال کند. ما باید به نفع یهود امریکا و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم. آنها اسلام و روحانیت را برای اجرای مقاصد خود مضر و مانع می‌دانند، این سد باید به دست دولت‌های مستبد شکسته شود.
موجودیت دستگاه، رهین شکستن این سد است. قرآن و روحانیت باید سرکوب شود. من این عید را برای جامعه مسلمین عزا اعلام می‌کنم، تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم. من به دستگاه جابر اعلام خطر می‌کنم. من به خدای تعالی از انقلاب سیاه و انقلاب از پایین نگران هستم.
دستگاه‌ها با سوء تدبیر و با سوءنیت گویی مقدمات آن را فراهم می‌کنند. من چاره را در این می‌بینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. بارالها من تکلیف فعلی خود را ادا کرم: «اللهم قد بلغت» و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد. خداوندا، قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شر اجانب نجات بده.
روح‌الله الموسوی الخمینی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

معترضین سوریه : پاسدارِ سگ، برو گم شو!

معترضین دلیر سوریه در اعتراض  به حضور  نیروهای بسیج و سپاهی در سرکوب تظاهرات شعارمیدادند : سگ ایرانی برو گم شو!
جمهوری اسلامی متحدِ بشار اسد است و مردم عادی سوریه بطور طبیعی از جمهوری اسلامی که نام یدکی ایران را بدوش میکشد متنفرند.
آزادیخواهان سوریه
، قتل و جنایت های این سگان ولایت فقیه را به پای مردم ایران نخواهند نوشت، همانطور که جنایتهای مزدوران لبنانی حزب الله(حسین منیف اشمر، ابوناصر و نواف نصار)،  در جریانات بعد از انتخابات ١٣٨٨ هیچ ربطی به مردم لبنان ندارد.
حسین منیف اشمر، ابوناصر و نواف نصار



۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

شرف را باید از اسانلوها آموخت


زندانی است و بیمار قلبی، اما از درون زندان حرفهایش را روی ترازوی حفظ نظام سبک و سنگین نمی کند و میگوید آن چیزی را که باید بگوید.
براستی چگونه است که منصور اسانلو و دهها زندانی شجاع، از درون سیاه چالهای جمهوری اسلامی، درحال اعتصاب غذا و دست و پنجه نرم کردن با انواع بیماریها  به خارج از زندان پیام میفرستند ولی ...
پیام منصور اسانلو از زندان گوهردشت بمناسبت روز جهانی کارگر

به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، منصور اسانلو به مناسبت بزرگداشت روز جهانی کارگر، پیامی طولانی در چند صفحه به خارج از زندان گوهردشت ارسال کرده است.


همراه شو عزیز / همراه شو رفیق / تنها نمان به درد / کاین درد مشترک / هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود / دشوار زندگی هرگز برای ما / بی‌رزم مشترک / آسان نمی‌شود / همراه شو، همراه شو، همراه شو رفیق


یادداشت منصور اسانلو:

با دلی خونین به استقبال اول "ماه می‌" میروم، نمی‌خواستم حرف بزنم و یا بنویسم، شاید از روی ترس، شاید به خاطر اشتیاقی که خانواده‌ام برای دیدن و بودن با من دارند و البته تاوان حرف زدن در زندان سنگین است، همانطور که وقتی به شرایط بد و غیر انسانی و نداری زندانیان در سال گذشته اعتراض کرده و با مسئولین زندان و دادستانی گفتگو کردم، یک سال زندان به حکم قبلی‌ام در کمال بی‌رحمی اضافه شد.

آخر من هم آدم هستم با تمام نقطه ضعف‌های انسانی، آزاد شدن و با خانواده بودن را دوست دارم، مثل همه انسان‌های با شعور و با احساس. همسر، فرزندان، مادرم و باقی افراد خانواده و فامیل می‌خواهند که هر طوری هست کاری کنم که در عین حفظ شرافتم هر چه سریعتر آزاد شوم تا به جراحی قلب بپردازم تا حادثه ای جدید برایم در زندان نیافرینند و یا دوباره به میزان حبسم اضافه نکنند، خصوصا حالا که از باقی حکمم (از هر دو حکم) فقط چیزی حدود یک سال و نیم باقی مانده است و در عین حال از بیماری قلبی و دیسک کمر و مشکلات بینایی ناشی از جراحی چشمانم به هنگام دستگیری و بعد از ضرب و شتم‌هایی که شدم، حساسیت پوستی و ریوی که دارم در رنجم.

من هم همین را دلم می‌خواهد ولی چه کنم وقتی با خیل درد و رنجهایی که دیگران می‌کشند و در جلوی چشمانم چون شمع می‌سوزند و آب می‌شوند روبه رو می‌شوم، مثل محسن دکمه چی که بیرحمانه به دار ستمگری سپرده شد و همینطور مثل علی آقا صارمی، فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان، علی حیدریان و دیگران، و یا ده‌ها و صد‌ها نفر دیگری که به دلیل بیکاری و فقر و نداری و کم فرهنگی و کم سوادی اسیر و دربند می‌شوند و ناخواسته به فساد و تباهی و جرم و جنایت کشیده می‌شوند، آنانی که روزی از بطن مادر بیگناه و پاک پا به این دنیای ناسازگار گذاشته‌اند.

طی چند سالی که در زندان‌ها و بند‌های مختلف گذرانده‌ام چه فساد و تباهی، رنج و خشونت و جنایتی که دیده و شنیده‌ام، دامنه رنج کشیدنم و دانایی‌ام در درک ژرفای مهلک سیستمی ناهمگون بر گستره جان آدمیان گسترشی شگفت یافت، آنقدر که سکوت و سکون در برابر آن، ظلم به حقوق بشر است.

دردی عمیق و جانکاه در جانم می‌افکنند که هم چون آتش مرا هر لحظه می‌سوزاند و خاکستر می‌کند و دوباره می‌سوزاند و خاکس‌تر می‌کند، گویا که در دور‌ترین جاهای جهنم بسر می‌بریم؛ جهنمی که به قدر یک تاریخ پر ستم سیاه است.

با سخن گفتن از آتش و دود و جهنم که در بیرون و درون وجودم در هر سو شعله می‌افکند به استقبال روزی کارگر میروم، با دیده خونبار و دلی دردمند شده از آمال و آرزوهایی که بر باد رفته است و طوفان خشم جایگزین آن شده است. دلم می‌خواست این روز اول ماه می‌(۱۱ اردی بهشت) به روز خشم هم میهنان و همکارانم تبدیل شود، به روز خشم همه مزد بگیران ایران، با نگاهی به اوضاع، درد دل‌هایم را به روی این سپیدی کاغذ می‌ریزم، هر روز که می‌گذرد شرایط اقتصادی بیشتر بر ما فشار می‌آورد، تا قبل از نوروز شانه تخم مرغ را از فروشگاه زندان ۱۷۰۰ تومان می‌خریدیم، که به یکباره قیمت آن به ۵۷۰۰ تومان افزایش یافت و حالا فروشنده از قیمت ۶۰۰۰ تومان سخن می‌گوید. این نمونهٔ ست از بالا رفتن قیمت تمام اقلام خوراکی، که ما مردم مصرف می‌کنیم.

روزنامه‌هایی را که اجازه می‌دهند ما بخوانیم را ورق می‌زنیم.. (چند کلمه ناخوانا)... مجلس آقایان برای ترتیب پرداخت ۱۲ میلیارد تومانی به دولت.

متوقف شدن کار بسیاری از واحد‌های تولیدی به دلیل عدم توان تنظیم کردن هزینه‌های تولید یا قیمت فروش یا ادامه کار با حدود ۳۰ یا۲۰% توان تولید که نتیجه‌اش بیکار شدن یا کم کار شدن صد‌ها هزار کارگر است، افزایش ناگهانی قیمت گاز و بنزین، گازوئیل و دیگر سوخت‌ها و مواد پتروشیمی که فریاد خانواده‌ها و تولید گران یا رانندگان اتوبوس، کامیون داران، صاحبان تریلر و دیگر وسائل نقلیه را در آورده است. افزایش اجاره خانه‌ها و رشد قیمت کهکشانی گاز مصرفی خانواده‌ها که توان پرداخت پول گاز اعلام شده در قبض‌ها را ندارند.

بازتاب این اخبار و فریاد اعتراض ملی به درون مجلس آقایان کشیده شد و برخی از نمایندگان مجلس توضیحات نمایندگان دولت را نپذیرفته و دست به تشکیل کمیته‌ای برای تجدید نظر در قیمت گاز زدند، قبل از آن هم اعلام کرده بودند که مردم طی سه ماه و بصورت قسطی بهای قبض‌ها را بپردازند، پس نتیجه می‌گیریم قبض بعدی هم که می‌آید تاریخ آخرین تصفیه حسابش به شش ماه بعد می‌رسد و قبض سوم به نه ماه بعد و همین طور سه ماه سه ماه پرداخت‌ها عقب می‌افتد. یعنی عملا مردم که نمی‌توانند پولی بپردازند چیزی نمی‌پردازند، چون با دستمزد کم و هزینه بالا عملا پولی ندارند که بپردازند. مشخص نیست در مقابل میلیون‌ها نفر که نمی‌توانندچنین مبلغی را بپردازند چکار می‌خواهند بکنند.

از سوی دیگر افزایش بی‌رویه قیمت ارز خارجی و طلا، چشم انداز عدم اعتماد به سرمایه گذاری در بخش‌های تولیدی و اقتصادی را نشان می‌دهد، رشد ۱% اقتصاد در سال ۱۳۸۰ و رشد ۰% در سال ۱۳۹۰ گویای کوران شدید اقتصادی حکومت است.

برگشت میلیون‌ها چک بانکی بیانگر عدم توانایی بسیاری از افراد در اجرای تعهدات مالی خود می‌باشد که منجر به فرو ریختن ته مانده اقتصاد بازاری- وارداتی متکی به فروش نفت است، این بساط یعنی بیکاری میلیون‌ها کارگر دیگر و سیل جدید کارگرانی که برای ارتزاق، شغل جدیدی پیدا نمی‌کنند. نتیجه‌اش اجبار به پذیرش مشاغل پست با دست مزدهای گریه آور بین ۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان ماهیانه به خصوص از سوی بسیاری از زنان سرپرست خانواده، دختران جوان و پسران جوان کارگر در مشاغل خدماتی، تولیدی کارگاههای کوچک یا متوسط خانگی است.

واردات بی‌رویه کالاهای چینی و دیگر کشورهای ظاهرا همراه سیاسی آقایان که همیشه در بزنگاه‌ها نیز ایشان را‌‌ رها می‌کنند . از سوی حزب موتلفه و اتاق بازرگانی به سرپرستی آقای عسگر اولادی و شرکا به صورت قاچاق یا قانونی علاوه بر صنایع کفش و پوشاک، موبایل، مبلمان، لوازم خانگی، مرغداری، برنج و حتی میوه‌های وارداتی را در بر می‌گیرد در کنار رانت خوارهای کلان دیگری که با استفاده از اسکله‌های خصوصی و نظامی و مهره درشت‌هایی که سالهاست مردم منتظر معرفی شدن آن‌ها هستند، در ورشکستگی صنایع داخلی و حتی کشاورزی و باغ داری در تمام رشته‌ها نقش دارند، که این خیانت ملی، میلیون‌ها کارگر شهری و روستایی را بیکار کرده است و به رشد حاشیه نشینی و در ‌‌نهایت به بدبختی محرومان آنجا منجر شده است.

عدم اجرای تعهدات دولتی در مورد رفع بیکاری و بیمه کردن همه بیکاران، بر باد دادن میلیارد‌ها تومان در برنامه ایجاد مشاغل کوچک و خانگی زود بازده و در هم ریختگی روابط بازرگانی به گستردگی بیشتر بیکاری و از بین رفتن امنیت شغلی همه مزد بگیران انجامیده است، تا انجایی که افرادی که مشاغل ثابت هم داشتند از چرخه این ناامنی در امان نماده‌اند، سرکوب اعتراضات کارگری، نپرداختن دست مزدهای کارگری، اخراجهای فردی و دست جمعی مزدبگیران از محیط‌های کار، جلوگیری از تشکل یابی کارگری و دیگر مزدبگیران، زندانی و بازداشت کردن فعالان کارگری و رهبران آن، عدم اجرای قولهای که به نهادهای بین المللی کار همچون سندیکای (ILO) و دیگر نهادهای حقوق بشری در جهت رعایت حقوق اتحادیه‌ای سندیکایی و آزادی نمایندگان کارگران و معلمان و روزنامه نگاران و دیگران داده بودند از دیگر مصداق‌های عدم اجرای قانون کار، عدم اجرای تعهدات بین المللی در چهارچوب مساوات و کنوانسیونهای سازمان جهانی کار (ILO) است.

در زمینه اجتماعی با رشد فزاینده فساد، حوادث تلخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، گسترش انواع جرم و جنایت‌ها، بیماریهای روانی، افسردگی و از دست رفتن ارمانهای والای انسانی و دیگر دوستی‌ها و جمع اندیشی‌ها روبرو هستیم. فحشا و اعتیاد بیداد می‌کند، اینجا از بام تا شام صد‌ها نمونه از انسانهای مستحق شده به دلیل سوء مدیریت حاکمان را می‌بینیم که خانواده‌هایشان فرو پاشیده یا در حال فروپاشی است. این قربانیان نظام نا‌عادلانه ناخواسته به محاق تیره سودجویی و به بی‌باوری به بنیادهای انسانی همچون رحم و شفقت و انسان دوستی در غلطیده‌اند و چون از مدیران اجتماع هیچ حمایت و دلسوزی ندیده‌اند به شقاوت رسیده‌اند. اکثر آن‌ها کارگران بیکار شده یا جوانان هرگز کار نیافته یا مزدبگیرانی که دستمزد آن‌ها کفاف هزینه‌های معمولی زندگی آنان را نداده است می‌باشند.

بار‌ها و بار‌ها پای صحبت آن‌ها نشسته‌ام، آن‌ها نا‌امید، بیکار، بی‌هدف و بی‌آینده‌‌ رها شده‌اند. حالا در آستانه اول ماه می‌، روز جهانی کارگر چه دارم که بگویم جز بیان همین دردهای که می‌بینیم و توکل به تشکل یابی کارگران شاغل و پیدا کردن راه اتحاد آن‌ها و کارگران بیکار و خانواده‌هایشان با سایر طبقات اجتماعی در اعتراض یه وضعیت موجود و برپایی اعتصابات و تحریم‌ها و حاضر شدن در اعتراضاتی که در پیش رو است.

در شرایطی به استقبال اول ماه می‌ میرویم که دیکتاتوری و استبداد حاکم با روشهای فاشیستی مانع هرگونه حرکات اعتراضی شده‌اند و عملا به مردم می‌گویند از فقر و گرسنگی سختی بمیرید و صدایتان هم در نیاید.

تمامی آزادیهای بیان شده در قانون اساسی و حقوق بین الملل و کنوانسیونهای جهانی را زیر پا گذاشته‌اند و مانع آزادی بیان و رسانه‌ای و تشکل یابی مستقل کارگران، کارمندان، پرستاران، پزشکان، معلمان، هنرمندان، اساتید دانشگاه‌ها، و دانشجویان و حتی صنوف صنعتی و خدماتی و کشاورزی می‌شوند. عملا امکانات تصمیم گیری در مشت تعداد محدودی از کارگزاران قرار گرفته است که حتی تصمیمات و آرای مدیران دولتی، قضایی و مقننه را نیز نقص می‌کنند و به جای همه تصمیم می‌گیرند. هم اکنون نیز بر علیه احمدی‌نژاد و مشایی موضع می‌گیرند و آن‌ها را فتنه تیره و سیاهی می‌دانند که بزرگ‌ترین فتنه در طول ۳۰ سال گذشته بوده است!.

روشن است در شرایط حاضر ما مزد بگیران و بیکاران که به جز نیروی کار و استعداد خود چیزی برای عرضه کردن و در جهت تامین مایحتاج گذران عمر خود و خانواده‌هایمان نداریم و سازندگان واقعی جامعه هستیم چیزی از دعوای اقایان در داخل حکومت گیرمان نمی‌‌اید، آیا یارانه‌هایی که این چند ماه به ما داده‌اند در مقابل این گرانی وحشتناک توانست کاری برای ما بکند؟ راستی هنوز قبض‌های آب و برق و تلفن نیامده است، بعید نیست طوری بشود که نان خالی هم دست ما نرسد. تا به انجا نرسیده با سایر اقشار گرفتار و ناراضی جامعه باید به هم پیوندیم و در جهت رسیدن به آرزو‌ها و نیازهای خود تلاش کنیم. بدون باور به خود و بدون شجاعت، بدون کوشش برای کسب آگاهی و بدون همراهی عملی به جایی نمی‌رسیم و در همین وضع نابسامان فعلی و بد‌تر از آن دست و پا خواهیم زد.

آینده فرزندانمان چه می‌شود هر روز بلای تازه‌ای بر سرمان خواهد آمد برای تامین زندگی خود و خانواده‌هایمان برای بهره برداری از شادیهای زندگیمان باید که بجنبیم، برای داشتن یک جامعه متعادل اجتماعی و بهره‌مندی مردم از حداقل‌های انسانی و طبیعی، چاره‌ای نداریم به جز اینکه تکاپویی کنیم و دستهای دیگر را بیابیم و کار نیمه کاره را تمام کنیم.

همراه شو عزیز / همراه شو رفیق / تنها نمان به درد / کاین درد مشترک / هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود / دشوار زندگی هرگز برای ما / بی‌رزم مشترک / آسان نمی‌شود / همراه شو، همراه شو، همراه شو رفیق

اول ماه مه روز جهانی کارگر (۱۱ اردیبهشت) در همه جا، با همگان، در کوی و خیابان، در پارک‌ها، در سر هر می‌دان، در کارخانه‌ها، مترو‌ها، اتوبوس‌ها، تاکسی‌ها، از خودمان یادی کنیم، کاری کنیم کارستان.
منصور اسانلو
هشتم اردی بهشت ۹۰ – سالن ۱۲ بند ۴ زندان رجایی شهر کرج


سئوالی که مطرح میشود اینست که چگونه منصور اسانلو و دهها زندانی شجاع، از درون سیاه چالهای جمهوری اسلامی، درحال اعتصاب غذا و دست و پنجه نرم کردن با بیماری قلبی  به خارج از زندان پیام میفرستند ولی میرحسین موسوی و کروبی نمیتوانند!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

از شاه عبدالعظیم تا کاخ گلستان راهی نیست!


میگویند بعد از اینکه ناصرالدین شاه توسط ميرزا رضا كرمان
ی يكی از شاگردان سيد جمال الدين اسدآبادی در شاه عبدالعظیم از پای در آمد، صدراعظم با سرعت شاه را از در دیگر بقعه به کالسکه مخصوص رسانیده و جسدش را در کالسکه نشاندند و در طی مسیر شهر ری تا دارالخلافه(کاخ گلستان) چنین وانمود میکردند که شاه هنوز زنده است.
حال حکایت جمهوری اسلامی است که تیر قیامِ مردم بر قلبش خورده و اصلاح طلبان حکومتی، مشغول حمل این جنازه هستند.
اما از شهر ری تا کاخ گلستان راهی نیست!

۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

به بهانه نوشته های شاهین نجفی و احمد باطبی در مورد کشتار اشرف

نسترن عظیمی

طی ٣٢ سال دروغ،  فضائی ساخته اند که فعال حقوق بشری  و هنرمند مسئول،  ابتدا باید دوساعت در نداشتن ارتباط و رد هرگونه هم فکری خود با قربانیان  یک فاجعه انسانی بگوید تا جنایت انجام شده را محکوم کند!
حکومتی که در عصر ارتباطات، در عصر اینترنت و گزارش مستقیم،  کشته شدن ٣٤
نفر را ٢ نفر اعلام میکند، در زندانها و سیاه چالها و نشریات و رادیو تلویزیونش در طی ٣٢ سال گذشته، چه دروغها نگفته و چه ها که نکرده است!

گزارش تلویزیون جمهوری اسلامی از کشتار اشرف


فیلم اجساد ٣٤ مجاهد

فائزه رجبی


و ببنید شرکای برکنار شده این جانیان را که امروز خفه خون گرفته اند. و از اینکه خودشان از حکومت رانده شده و نتوانسته اند شریک این جنایات باشند، غمگین هستند!

نوشته شاهین نجفی در فیس بوک:
از همین ابتدا  تکلیفم را روشن کنم که من علاوه بر اینکه هیچ ارادتی به سازمان مجاهدین خلق و مخصوصا روئسای آنها ندارم و مزید بر آن انتقادات شدیدی هم همچون بسیاری دیگر بر سیاست های   این سازمان در گذشته دارم،با این حال تصمیم گرفتم تا این مطلب را بنویسم.پس لطفا برای من قصه  ننویسید که این سازمان چه بود و چه کرد و با چه کسی دست داد  و ... که به اندازه ی کافی می دانم.بحث من بر سر انسان است.من حتی راضی نیستم که سر یک آخوند جلاد  و کثیف  بریده شود. مملکتی که قانون داشته باشد دچار توحش نمی شود.نتیجه ی انتقام جویی و کشتار و ترور وحذف مخالف به هر طریقی  و به هر شکلی زشت است.اما انچه که من به آن باور دارم ،گویا بیشتر شبیه یک رویا است و انسان بسیار پلیدتر و بی خرد تر از آن است که  من گمان می برم.از همین روی جنگ در ویتنام محکوم است و در لیبی مورد تایید. اعدام در ایران زشت است و در آمریکا کاملا طبیعی.من چند روز پیش فیلم های مربوط به حمله ی نیروهای عراقی به "اشرف" را دیدم. صحبت های چندش آور "رابرت گیتس" را هم شنیدم که وضعیت را نگران کننده  دید و دولت عراق را به خویشتنداری! فرا خواند.داستان هر چه هست باشد.مسئله این است که بیش از بیست انسان غیر مسلح کشته شده اند.اینها آدمکشند؟اینها تروریستند؟هر چه که قوانین آمریکا  و دولت دست نشانده ی عراق می گوید همان.اما اینها  بدون دفاع و بدون سلاح بودند. اینها  پناهنده هستند.اینها هیولا نیستند. فیلم ها را ببینید .بسیاری از این مجاهدین جوان های همسال ما و حتی کوچک تر از ما هستند که نه "فروغ جاویدان" را دیدند و نه "انقلاب  ایدئو لوژیک" سازمان مجاهدین  را.فیلم ها را که می دیدم ،با دوست  و رفیق شفیقم بودم. گفتم  چیزی بنویسم.چند روز پیش بود. گفت تو ننویس شاهین.به اندازه ی کافی دهان های گشاد باز هستند و منتظرند تا تو را هدف بگیرند.پارسال بود که به اشرف یک حمله ای شده بود.دانمارک بودم به گمان یا شاید سوئد.دوستی ایمیل زد و خواهش و تمنا که انجا که کنسرت داری ،یک سر هم بیا به تجمع ما  برای محکوم کردن  این حمله. پوزش خواستم و توضیح دادم که در هیچ برنامه ای که مربوط به سازمان های سیاسی باشد شرکت نمی کنم. اما من چقدر باید بی شرف و پست باشم که این صحنه ها را ببینم و بترسم و لال باشم که ممکن است یک عده ای چرت بگویند. بگذار بگویند. بی مرام، جان ادم است.اینها آدمند . دارند می کشند اینها را. من که سیاستمدار و سیاست باز نیستم که بنا بر مصلحت ها و منفعت ها و بازی های سیاسی خفقان بگیرم.الان هم اگر پنج نفر صدای مرا بشنود می گویم.حالم از سیاست های ابلهانه ی  دولت آمریکا که در حال معامله با رژیم ایران است و از رفتار وحشیانه ی نیروهای عراقی و خفقان معنی دار سخنگویان و نمایندگان  و رهبران! جنبش سبز در خارج از کشور بهم می خورد.شما تقصیری ندارید  سیاست همین است.یاد آن داستان کوتاه بورخس  که قهرمان نام داشت افتادم.بگذریم.من تا کی باید اینطور خودم را بخورم نمی دانم.بدمصب تمام نمی شود و راحت شوم  و خلاص.خسته ام  جان تو .بد خسته ام...................چقدر دلم یه شکم سیر گریه می خواد.

 http://www.youtube.com/watch?v=DKzr9-qGkMo


نوشته احمد باطبی : در قبال کشتارساکنان اشرف سکوت نمیکنم
امروز برای چندمین بار تصاویر تاسف انگیزی از کمپ اشرف ، پایگاه سازمان مجاهدین خلق در عراق منتشر شد . تصاویری از درگیری ساکنین این کمپ با نیروهای نظامی عراق .
من برای چندمین بار میگویم ; نه عضو سازمان مجاهدین خلق ایران هستم و نه هوادارشان و نه بابت نوشتن این یاداشت پاداشی از آنها دریافت میکنم . اما فاجعه انسانی در حال وقوع در شهر اشرف آنقدر گسترده است که چشم بستن به روی آن دست کم برای من امکان پذیر نیست .
میدانم که حکومت ایران در کمین این فرصت نشسته تا من چنین مطلبی را بنویسم و آن را به تعبیر خودش به عنوان یکی از اسناد وابستگی من به سازمان مجاهدین خلق ایران تلقی کند . و میدانم بسیاری از دوستان و هم فکران من نیز بابت نوشتن این یاداشت خشمگین شده و به من خرده می گیرند و یا روابطشان را با من قطع خواهند کرد .
اما این چیز ها هر چقدر هم برایم مهم و حساس باشد ، اما مهم تراز جان بیش از 3000 انسان ساکن در کمپ اشرف نیست .

سازمان مجاهدین خلق به لحاظ مشی سیاسی و کارنامه سازمانی هر چه باشد ، در این شرایط برایم اهمیتی ندارد . چون مسئولیت عملکرد درست و یا غلط یک سازمان هم به لحاظ حقوقی و قانونی ، هم به لحاظ عرفی و هم به لحاظ عقلانی به گردن کادر رهبری آن است و نه اعضاء و رده های پایین تر تشکیلاتی که حالا در مقابل گلوله مهاجمین قرار دارند . قضاوت و تعین تکلیف در مورد گذشته ، اکنون و آینده سازمان مجاهدین هم با مردم ایران است . نه من
به عنوان یک فعال حقوق بشر قضاوت خودم را در مورد سازمان مجاهدین خلق ، معیار فعالیت های حقوق بشری ام قرار نمیدهم  . نه تنها در قبال سازمان مجاهدین ، نه در قبال هیچ شخص و جریان دیگری ...

زنان و و مردانی که امروز در شهر اشرف سلاخی میشوند آدمهایی هستند که بهترین روزهای زندگی جوانی و آرزوها و لذت های زندگی شان را به امید ساختن روزگاری بهتر برای دیگران در صحرای سوزان استان دیاله عراق سپری کرده اند . به اشتباه یا درست  برای من  اهمیتی ندارد . چون کار من قضاوت آنها نیست . ساکنان اشرف از سال ۲۰۰۳ خلع سلاح وبه عنوان نيروهای غيرنظامی تحت حمايت کنوانسيون های ژنو قرار گرفته اند . ساکنین اشرف در حالی برای چندمین بار مورد حمله قرار میگیرند که مدت ها است در تحریم به سر برده و حتی از بابت مایحتاج دارویی نیز با مشکل مواجه هستند .
برای من مهم نیست که نظام اسلامی برای اعتراض به کشتار ساکنان اشرف من را وابسته به سازمان مجاهدین بخواند ، چون واقعیت آن است که من نیستم و حرف آنها هم کوچکترین تغییری در این واقعیت ایجاد نخواهد کرد .
نمیتوانم چشم و زبانم را در قبال کشتار چند هزار انسان "غیر مسلح " ببندم .

به اعتقاد من عدم عضویت ویا انتقادهای ما به سازمان مجاهدین خلق برای من دلیل قانع کننده ای نیست که در قبال کشتار آنها برای سکوت کنیم . در حقوق بشری که من به آن معتقدم چیزی به نام خط قرمزی معنا ندارد .
به کشتار ساکنان اشرف اعتراض میکنم ، و آن را شدیداَ محکوم میکنم ، نه برای اینکه قربانیان این کشتار تنها هموطنان من هستند . برای اینکه هرچه هستند انسان هستند . گلوله شلیک شده به سوی آنها پوست و گوشتی را میدراند که بر بدن هر انسان دیگری است  ، مایع سرخ جاری شده از تنشان ، خونی است که در رگ های من و تو است .
من و تو شاید هیچ اعتقادی به عقاید و عملکرد آنها نداشته و حتی آن را اشتباه بدایم ، اما اعتراض به قتل عام آنها احترام به انسانیت خودمان است .

ایران ما وقتی ایران خواهد شد که بتوانیم مفاهیم و تعاریف را از هم تفکیک کنیم . اعتراض به کشتن انسانها  مجاهد ، حزب اللهی ، سلطنت طلب و سبز و .... نمیشناسد .
به کشتن آ
نها اعتراض میکنم چون حقوق بشر برای من خط قرمزی ندارد . کشتن آنها را محکوم میکنم چون برای من فکر آنها درجه دوم است و جان آنها درجه اول .
ازفحش شریعت مداری کیهان نمیترسم چون از پوزه سگ دریا نجس نمیشود .
فحش دوستانم را به جان میخرم و در مقابلشان سر تعظیم و ارادت فرود می آروم ، ولی باز هم اعتراض به این  کشتار را به سکوت ترجیح میدهم . کشتن انسانها در هر گوشه از جهان محکوم است . چه اشرف ، چه هرجای دیگری . موضع شخصی من این است .

۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

معادله ای ساده و جانِ ٢٨ مجاهد خلق


فضاسازی ضد مجاهدِ روزهای اخیر در دنیای مجازی،  همزمانی حضور رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا در عراق و حمله نیروهای عراقی به چند هزار پناهنده مستقر در شهر اشرف، معادله ای ساده که تاکنون جان ٢٨ مجاهد خلق را گرفته است!
این است سیاست ورشکسته مماشات غرب و آمریکا در برابر ملایان ایران!
یکی از ٢٨ شهید حمله وحشیانهِ امروز نیروهای مالکی، فائزه رجبی است.
پدرش
، عبدالرضا رجبی در  آبان ١٣٨٨ در زیر شکنجههای وحشیانه قصابان جمهوری اسلامی، در زندان گوهردشت به شهادت رسیده بود.

۱۳۹۰ فروردین ۱۸, پنجشنبه

آری به آتش، نه به بهشتِ جمهوری اسلامی


دیروز یک پناهجوی  ٣٦ ساله ایرانی در میدان مرکزی آمستردام خود را به آتش کشید و در اثر شدت جراحات جان سپرد

در لینکی در بالاترین، کسی نوشته بود :
ای ایرانیان دیدید و شنیدید که در مصر وقتی یک جوان خود را آتش زد برای اعتراض به دولت مصر دیدید چگونه دولت مصر سقوط کرد اینک ایرانیانی ....

در جواب ایشان فقط میشود گفت که بروید این بیانیه ها را بخوانید و منتظر انتخابات ١٣٩٢ باشید و یا فکر دیگری بکنید!

ششمین بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید : اعلام می دارد گوش فرادادن حاکمان به مطالبات شهروندان از طریق برگزاری انتخابات آزاد، رقابتی، سالم و غیر گزینشی تنها راه تضمین استقلال، امنیت، دموکراسی، صلح و توسعه پایدار است.



مصطفی تاجزاده هم در آخرین نامه اش «پدر، مادر، ما باز هم متهمیم!» گفته است : اولین و شاید مهم‌ترین خواست جنبش سبز، اعمال حق حاکمیت ملی و آزاد کردن انتخابات به معنای کامل کلمه از زیر یوغ نظارت استصوابی- نظامی است.

۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

وزارت اطلاعات در بالاترين در جستجوی چيست؟


كاربران بالاترين فراموش نكرده اند كه ارگانهای سركوبگر جمهوری اسلامی در پی خيزش ٢۵ بهمن تلاش كردند تا کُرد دلیر، صانع ژاله را به عنوان شهيد بسيجی جا بزنند و كارت جعلی بسيج هم برای او صادر كردند.
در  همان موقع من با انتشار مطلبی با عنوان «دهان گشاد و سور زدن به حسین شریعتمداری»، نشان دادم كه  الف. مينو سپهر نيز، با ماسک سبز، سعی می كند كه با درج مطالبی در سایتهای وزارت اطلاعات همين دروغ را جا بيندازد. كه البته اين توطئه به موقع افشا شد و از كار افتاد.

چند روزبعد، زمانیکه آقای جوانمردی خبرنگار شجاع صدای آمریکا در مصاحبه ای با آقای احمد باطبی، از توطئه بسیجی نشان دادن صانع ژاله  پرده برداشت و طی مصاحبه ای با خانواده او، دروغ بودن ادعای رژيم را برملا كرد، یکی دیگر از نویسندگان سایتهای زنجيره ای وزارت اطلاعات (ایران اینترلینک و انجمن نجات و ... ) دست به کار شد تا  آقای جوانمردی را به مجاهدين بچسباند.

او نوشت:
آقای جوانمردی : شما که یکی از هوادران سازمان مجاهدین خلق ایران هستید، که فعالیت ها و ارتباطات شما با این سازمان بر کسی پوشیده نیست.


يك هفته پيش (۲۹ مارس)، در يك اقدام تازه، الف مينو سپهر، به بهانه اينكه سازمان مجاهدين در بالاترين فعال شده است، فراخوانی را در يكی از همان سايتهای زنجيره ای به نام «زنان در اسارت فرقه رجوی» منتشر كرد و از كسانی كه آنها را «اعضای سابق مجاهدين» می ناميد، خواست كه برای مقابله با فعاليت مجاهدين در بالاترين بسيج شوند.


او نوشت: 
قابل  توجه اعضای سابق فرقه تروریستی رجوی _ کسانی که دستی به نوشتن دارند ودارای وبلاگ می باشند و امادگی تلاش درسایت بالاترین را دارند می توانند آدرس وبلاگ و ای میل خود را بگونه ای خصوصی درقسمت نظرات این دفتر قرار دهند تا پس از بررسی برای آنها دعوت نامه عضویت دربالاترین ارسال گردد.



در پی اين فراخوان، هر روز لينكهای زيادی در بالاترين عليه مجاهدين به جريان افتاده است.

وزارت اطلاعات در بالاترين در جستجوی چيست؟
به هوش باشيم!

۱۳۹۰ فروردین ۱۲, جمعه

درخونگاه، جو امنیتی، لباس شخصی : عمری به اندازه سه دهه

دیروز درخونگاه شاهد حضور بسیار پر رنگ نیروهای امنیتی در مراسم تشییع پیکر مرحوم میر اسماعیل موسوی، پدر میرحسین موسوی بود و  مراسم با دخالت نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها نیمه تمام ماند.
سال ٦٤ بود که حمید را اعدام کردند. او را ١٦ ساله دستگیر کردند و جنازه اش را در ٢٠ سالگی در بهشت زهرا، دفن شده، تحویل پدر و مادرش دادند.
حمید از بچه های فامیل بود. وقتی از جریان اطلاع پیدا کردم با خانواده اش تماس گرفتم تا ببینم آیا کاری از دستِ من بر میآید یا نه؟
تماس تلفنی من و نحوه جواب دادن آنها برایم مشخص کرد که حتی اجازه صحبت در اینمورد را نیز ندارند. بهر ترتیبی بود در مراسم کوچکی که برای سومین روزش گرفته بودند خودم را به خانه شان در درخونگاه رساندم. با اینکه پدرش در محل بسیار مورد احترام بود، اجازه مراسم را در مسجد محل نداده بودند.
آنها از دیدن من متعجب شده بودند و از نگاهشان میشد فهمید که انتظار کسی بجز اقوام بسیار نزدیک را ندارند. وقتی وارد اتاق بزرگی که همه در آن جمع بودند شدم سکوتی وحشتناک بر آن حاکم بود و با یک چرخش نگاه متوجه حضور تعداد زیادی فامیل جدیدِ که همه ریش داشتند، شدم. اقوام جدید ما خودشان مراسم را تا پایان اداره کردند!
برای مراسم شب هفت خودم را به بهشت زهرا رساندم.
حدود ٢٠ نفری از فامیل بودند و ٣٠ نفری از اقوام جدید ریش دارمان.
 باران زیادی باریده بود و کفشها تا پاشنه درون خاک رسی که تازه کنده شده بود فرو میرفت. در این میان فقط مادرش بود که زار میزد  و گِل بر سر و صورتش میمالید. دیگران انگار اجازه گریه هم نداشتند. در میانه مراسم بود که وانتی با دنده عقب خودش را به  قبرِ مجاور قبرِ حمید که تازه کنده شده نزدیک کرد. دو سرنشین از وانت پیاده شده و دربهای عقبِ وانت رابازکردند.
دو نفری، دو طرف یک جنازه را گرفته و درون  قبری خالی پرت کردند. مادر حمید با دیدن این صحنه بجای تمام فامیل فریاد کشید!
محله درخونگاه،  اعدام حبیب خبیری بازیکن تیم ملی ایران و باشگاه هما را هم در خاطره اش دارد. حبیب در سال ١٣٦٣ اعدام شد و اجازه هیچگونه مراسمی به فامیلش ندادند.


این حکایت، عمری به اندازه سه دهه دارد.

۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

زندانی سیاسی، محسن دکمه چی در زندان زجرکُش شد.

زندانی سیاسی،  محسن دکمه چی در زندان زجرکُش شد، او حتی از حقوق اولیه یک زندانی سیاسی، یک انسان، که معالجه است محروم بود.
مرگ او برای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی ایران که بوسعت ایران است، درگذشت نبود
، زجرکش کردن بود!
درود بر او و تمام کسانی که در مقابل دیکتاتوری حاکم بر ایران سر به کُرنش خم نکردند.

یادش گرامی باد!


۱۳۹۰ فروردین ۵, جمعه

با کمک به «قاصدان آزادی»، دوباره پوزه جمهوری اسلامی و عواملش را به خاک بمالیم!


باز هم کانال یوتیوب «Freedom Messenger» بعلت  ارسال گزارشهای «نقض کپی رایت فله ای» توسط ‌عوامل سایبری جمهوری اسلامی بسته شد، بسته شدن هر کانال اطلاع رسانی یک پیروزی برای جانیان حاکم بر ایران است. به یوتیوب ایمیل بزنید و به این تلاش آخوندها برای سانسور اعتراض کنید.
copyright@youtube.com
service@youtube.com

Dear YouTube,
We strongly believe that the Freedom Messenger 20 Youtube channel was wrongfully deactivated based on a false claim of copyright infringement. Due to the sensitive nature of the situation in the Middle East, YouTube should immediately restore the account and it should remain uninterrupted until a thorough investigation of copyright infringement can be determined. Please bring the channel up as soon as possible so we may continue spreading videos from Iran. There is no media in Iran and these videos are crucial to keep the Iranian people safe.
Best,
[Insert Name]
Email the following letter to:
copyright@youtube.com
service@youtube.com
به عنوان سابجکت هم میتونید مثلا بنویسید:
reporting a problem
و یا:
false copyright claim

۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

دیکتاتور حتما با اتحاد ما به پایان سلام خواهد کرد!


در پخش و توزیع این ٣ فایل که به ٣ زبان فارسی، انگلیسی و فرانسوی است، در هر اندازه ای که در توانتان است  اقدام کنید!

دیکتاتور حتما با اتحاد ما به پایان سلام خواهد کرد!
فایل زیپ شده را اینجا یا اینجا دریافت کنید.