اراده کرده ام که سرنگون کنم ترا
زخاک مهر و روشنی برون کنم ترا
اراده کرده ام ز خاطراتِ سرخ یاس
ز پارکها، ز خانه ها، ز مدرسه، کلاس
زکوچه ها، ز راههای تنگ و ناشناس
به دوزخی مخوف رهنمون کنم ترا
اراده کرده ام که سرنگون کنم ترا
زخاک مهر و روشنی برون کنم ترا
چه سالها ز باغ ما جوانه کشته ای
ستاره های شهر را شبانه کشته ای
چقدر از تبار ما ترانه کشته ای
قسم به داغِ لاله غرقِ خون کنم ترا
اراده کرده ام که سرنگون کنم ترا
زخاک مهر و روشنی برون کنم ترا
این صدای ارتشی بزرگ
تندبادی از شراره ها
در شبانه های بی حضور
روشنای سرخ چاره ها
هر گذر به نام یک شهید
هر یکان پر از ستاره ها
کوچه کوچه های این وطن
بیشهِ پلنگ پاره ها
من از کنام شیرهای آریائی ام
بترس از شرار قلب استوائی ام
کنون برای فتح قله ها هوائی ام
چه خوش دچار وحشت و جنون کنم ترا
اراده کرده ام که سرنگون کنم ترا
زخاک مهر و روشنی برون کنم ترا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر