متن زیر را در وبلاگ
بادبان دیدم و خواستم به سهم خود در شکستن فضای بی خبری در مورد محسن دکمه چی شریک باشم!
محسن دکمه چی یک بازاری است که از دو سال پیش در زندان است. جرم او کمک به خانواده های زندانیان سیاسی و داشتن دختری در شهر اشرف است. محسن دکمه چی به بیماری سرطان پانکراس مبتلا شده است. دژخیمان رژیم آنقدر از درمان او جلوگیری کردند که سرطان پیشرفت کرد و غیر قابل درمان شد. حتی پس از آن نیز از شیمی درمانی او جلوگیری کردند. اکنون نیز طبق اخبار منتشر شده در عرض یک هفته وزنش نصف شده، شکمش متورم شده و قدرت حرف زدن ندارد.
او را با ویلچیر به ملاقات خانواده اش آورده اند در حالی که حتی قادر به بلند کردن سرش هم نیست. اوباش رژیم خانواده او را از این اداره و دادستانی به یکی دیگر حواله میدهند. حتی در این روزهای آخر نیز اجازه نمیدهند خانواده از او مراقبت کند. این اعدام با اعمال شاقه است!
تراژدی در رفتار مامورین رژیم نیست چرا که از آنان بیش از این هم انتظاری نیست، تعجب و سرخوردگی من از کسانی است که ادعای دفاع از حقوق بشر و مخالفت با رژیم را دارند اما زندانی را که در حال مرگ است و هنوز حتی یک ساعت هم مرخصی نداشته را فراموش میکنند...
یک مشکل بزرگ این جنبش و یک دلیل عمده طولانی شدن مبارزه به نظر من عدم شناخت مردم از مبارزین واقعی خودشان است. دفاع از حقوق انسانی هر کسی از جمله اکبر گنجی و سعید حجاریان و دیگر پاسداران سابق و عوامل حکومتی مانند ابطحی شرط اول انسانیت است. اما فراموش کردن زندانیان سیاسی غیر دولتی و یا زندانیان سیاسی که به حزب و گروه مورد علاقه ما وابسته نیستند نهایت بی انصافی و بی وجدانی است. انسان، انسان است. از حق حیات یک یک انسانها، فارغ از قومیت و مذهب و جنیسیت و تعلقات حزبی و گروهی او باید دفاع شود. این چیزی است که در ادبیات مبارزه بسیاری غایب است. چه اصلاح طلبان حکومتی و چه آنها که خود را آزاده مینامند با هر اسم و گروهی.
چطور یک انسان میتواند خود را آزاده بنامد و از نظر ایدئولوژیکی خود را به پیشروترین گروههای فکری منتسب کند اما در برابر مرگ تدریجی یک انسان خاموش بماند تنها به این دلیل که از حزب او نیست یا در بوق کردن مرگ و اعدامش برای حزب او نام و شهرت نمی آورد؟
چطور یک نفر میتواند خود را انسان بنامد اما از یک زندانی سیاسی در حال مرگ تنها به دلیل اینکه قومیتش با او فرق دارد اسمی نبرد و از حق زندگی او دفاع نکند؟
اگر اسم محسن دکمه چی گنجی بود، شاید حالا خیلی ها که مرگ او را نظاره میکنند برایش پتیشن ها و نامه ها نوشته بودند. انسانهای فرامدرن که از استفاده از ماهی قرمز سر سفره عید یا لگد کردن چمن ها یا سوراخ شدن لایه ازن اینقدر ناراحت میشوند که زمین و زمان را خبردار میکنند در مقابل درد و رنج های یک بیمار سرطانی که نمی تواند سرش را بالا نگه دارد و در دقایق آخر هم به خانواده اش اجازه مراقبت از او را نمی دهند ساکت میمانند و نظاره میکنند....
آیا این بی عملی از بی خبری است یا بی تفاوتی؟....
اگر از بی تفاوتی است برای خودم و شما متاسفم!
اگر از بی خبری است لطفا لینک های زیر را نگاه کنید .
حداقل کار ما میتواند تماس با یو ان و صلیب سرخ و درخواست آزادی فوری محسن دگمه چی باشد. این لینک ها را پخش کنید و نگذارید محسن دکمه چی در بایکوت خبری جان خود را از دست بدهد.
-----------------
-----------------